رمان آسمان خاکستری
عنوان | رمان آسمان خاکستری |
نویسنده | نرجس معنوی |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 2770 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان آسمان خاکستری اثر نرجس معنوی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آسمان دختر قوی و مستقل که به خاطر اصرار های پدر خوانده اش درگیر یک ازدواج اجباری با نیما دوست پدرش میشود و با هم قرار یک ازدواج صوری را می گذارند تقریبا همه چیز خوب است تا اینکه نیما شب عروسی با تعرض و اذیت و آزار آسمان، او را به جای بدهی به شیخ سعید، شیخ عرب در انگلیس میفروشند …
خلاصه رمان آسمان خاکستری
برگشته بودم خونه. قصر بدون حامی خیلی ساکت بود دلم میخواست خونه باشه تا بپرم تو اتاقش و از روز فوق العاده ای که با رایان آندرسون گذروندم براش بگم اگه بود بخاطر اینکه با کار کردنم توی شرکت زک موافقت کرده و باعث شده با یکی مثل رایان آشنا بشم ازش تشکر میکردم. بعد از دوش و تعویض لباس آرایشم رو پاک کردم و به صدف هایی که با رایان از ساحل جمع کرده بودیم و ریخته بودمشون روی میز آرایش خیره شدم.
از یادآوری پیاده روی عصرمون بعد از ناهار لبخند روی لبم نشست. رایان بر خلاف ظاهر جدی و خشک و رفتار خشنی که توی شرکت داشت واقعا پسر مهربونی بود کنار اون حسابی خوش می گذشت. اون یه دوست واقعی بود. بعد از ناهار کتش رو گذاشته بود توی ماشین که راحت تر با هم قدم بزنیم کفشی که برام خریده بود هم واقعا راحت بود قدم زدن باهاشون حس خوبی بهم میداد و به رنگ پوست پاهام که سفیدیشون توی پیرهن بلند سورمه
ایم دو برابر شده بود خیلی میومد. با دکمه های کت نازک و کوتاه مشکی رنگی که روی لباسم پوشیده بودم هم ست بود. با کمی فاصله لب ساحل کنار هم آروم قدم میزدیم و رایان با صدای خشدار مردونه اش زیر لب داشت آهنگ تایتانیک سیلین دیون رو زمزمه می کرد، من هم به کفش هام خیره شده بودم و داشتم به درگیری های فکریم با حامی و عشقی که بهم داشت فکر میکردم که یه دفعه زیر کفشم یه برآمدگی حس کردم و با کنجکاوی پام رو برداشتم و …
- انتشار : 04/04/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403