رمان آشفتگی مرا داروگ میفهمد
عنوان | رمان آشفتگی مرا داروگ میفهمد |
نویسنده | مهسا عادلی |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی، روانشناسی |
تعداد صفحه | 3400 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان آشفتگی مرا داروگ میفهمد اثر مهسا عادلی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دادیار، یک پدر و یک روانشناس! مردی پر از غیرت و تعصب که در سیزده سالگی پدر شده و حالا با سیویک سال سن یک پسر هفده ساله دارد، مردی فراری از تمام زنها به خاطر گذشتهای تلخ اما با پیدا شدن سر و کلهی کارآموزی پر انرژی، تمام معادلات ذهنیش به هم میریزد و …
خلاصه رمان آشفتگی مرا داروگ میفهمد
دختر جوان از پشت میز کوچکش که گوشهی اتاق قرار داشت برخاست و با قدم آهسته و منظم خود را به میز دادیار آذر رساند. دادیار نگاهش را روی سر پایین افتادهی دختر انداخت و لبخند بی صدایی روی لب گذاشت. روی صندلی کمی خود را جا به جا کرد و به دختر اشاره زد تا به کنارش بیاید بفرمایید اینجا! ریرا نفسش را از سینه خارج کرد و کنار مرد رفت. برگه های کپی شده را روی میز گذاشت و با خط کشیدن دور موضوعی شروع به
توضیح دادن برای مرد کرد. ماجرای جالبی در دفتر کپی شدهی مرد وجود داشت که کامل متوجه آن نشده بود. سوالش را پرسید، سر گردان و منتظر نگاه مرد جوان انداخت. دادیار با مکث کوتاهی سعی داشت پرونده مورد نظر را به یاد بیاورد دستش را روی ته ریش چند روزه اش کشید و هایلایت آبی را از جامدادی برداشت. روی برگه سر خم کرد و گفت: ببین این بیمار یادمه به خاطر اختلال اسکیزوفرنی پدرش رو کشته بود اما توی دادگاه جزو
بیماران روانی شناخته شده بود و به خاطر همین به بیمارستان فرستاده بودنش. سر بلند کرد و نگاهی به چهره ریرا انداخت تا تاثیر حرف هایش را در صورت دختر ببیند. زمانی که با چهره متفکر او رو به رو شد باز سر به سمت برگه چرخاند و توضیح داد: این بیمار رو من زمان دوره و کارآموزی ارشدم دیدمش کلا خیلی درک و بینش خاصی نداشت اما مثلا سیگار خیلی مصرف می کرد. سر بالا آورد و از ریرای متفکر پرسید: میدونی بیمارای …
- انتشار : 24/03/1402
- به روز رسانی : 01/12/1403
رمان جالبی بود 👌🏻
عالی بود
جالب بود…..
تا الان نصف داستان رو خوندم واقعا عالیه دوست داشتنیه خانم عادلی خسته نباشی لذت بردم