رمان آنها کنار من هستند
عنوان | رمان آنها کنار من هستند |
نویسنده | فائزه عیسی وند |
ژانر | ترسناک، تخیلی، معمایی |
تعداد صفحه | 199 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان آنها کنار من هستند اثر فائزه عیسیوند به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نسیم، دختری که بعد از اتفاقات مشکوک و ماورائی که توی زندگی براش رخ میده کنجکاو به دونستن حقیقت میشه که چرا این اتفاقات براش افتاده و اون رو به چالشهای زیادی کشونده؛ با موجودات و اجنه درگیر میشه که نسیم رو به اشتباه با یک شخص یا موجود دیگهایی گرفتن.
با افرادی آشنا میشه از تبار سیاهی و آتش؛ عشقی که بین خاک و آتش پدیدار میشه، خاکی که قراره اون آتش رو خاموش کنه. سرنوشت این کنجکاوی و آشنایی نسیم با این افراد چی میتونه باشه؟ عشق یا سوختن؟ …
خلاصه رمان آنها کنار من هستند
مامان: انقدر زبون درازی نکن، دِ برو جواب بده، طرف دیگه رفت اِه! ای خدا باید برای یه چیزی التماسشون کنم! با حرص از پله ها پایین رفتم که نزدیک بود با مخ روی زمین بیافتم. نسیم: بله بفرمائید؟ صدای خانم احمدی همسایه فضولمون از اون طرف اومد. خانم احمدی: سلام نسیم جان، خوبی دخترم؟ نسیم: سلام، بفرمائید داخل دم در بده. بدون این که بمونم جواب بده آیفون رو زدم و خودم هم به داخل اتاقم رفتم. حوصلهش رو نداشتم خیلی حراف بود!
این قدر آهنگ گوش دادم سرم ترکید. بلند شدم و رفتم یواشکی از توی راه پله نگاهی به سالن انداختم و دیدم بله هنوز این احمدی حراف نرفته. یکی نیست بگه آخه تو فکت درد نگرفت این قدر حرف زدی؟ نگاه مامان کردم از چهرهش میتونستم متوجه بشم که اونم حوصلهش سر رفته و علاقه زیادی داره که احمدی رو از خونه بیرون کنه. خانم احمدی: خب دیگه شیما جان، من زحمت رو کم کنم.
وای خدا، وای خدایا باورم نمیشه، داره گورش رو… اِه ببخشید داره میره. از خوشحالی اشکم داشت در میاومد! تا از در بیرون رفت شروع کردم بشکن زدن و قر دادن. اون بین دیدم نادیا و نگین با تعجب دارن نگاهم میکنن. نسیم: چیه؟ چرا این جور نگاه میکنین؟ نادیا: خل شدی الحمدالله! نسیم: نه ولی این احمدی که اینجا بود …
- انتشار : 12/02/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403
رمان جمع و جور و کمی بود ولی ممنون از نویسنده
با رمانش یاد زندگی خودم افتادم…..
رمان خوبی بود فقط ای کاش بیشتر وارد بحث عاشقانه آیهان و نسیم میشد به هر حال ممنون از نویسنده
ای کاش فصل دوم داشته باشه😢
فصل دوم داره رمانش؟؟؟؟
جالب بود ممنون از نویسنده🥱
خوب بود
🌹