رمان آواز آیه ها
عنوان | رمان آواز آیه ها |
نویسنده | اسما چنگایی |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی، بزرگسال |
تعداد صفحه | 1409 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان آواز آیه ها اثر اسما چنگایی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آیه دختر موفق و مستقلی که تولیدی لباس داره… و مهیار مردی که مجبوره از شغل خودش استعفا بده تا تولیدی ورشکستهی پدرش رو سر پا کنه و برای این کار مجبور به شراکت با آیه است. دختری که باهم یه گذشتهی مشترک دارن اما مهیار انگار این گذشته رو یادش نمیاد تا اینکه …
خلاصه رمان آواز آیه ها
برای بار صدم بابت نیاوردن ماشین، به خودش لعنت فرستاد. سرمای هوا آنقدر زیاد بود که تا مغز استخوانش نفوذ میکرد و تمام تنش داشت یخ میزد. به قرارشان دیر رسیده بود و میترسید که معین دیگر فرصت حرف زدن نداشته باشد اما با دیدن بنگاه خلوت خیالش راحت شد. کف دست های یخ زده و سرخش را روی در شیشه ای فشرد و وارد بنگاه شد. هوای گرمی که به صورتش خورد حس خوشایندی به سلول هایش دواند. نفسش را بیرون فوت کرد و بی توجه به نگاه حق به جانب معین، گفت: سلام. -سلام داداش، دیر کردی.
دست های بی جان و کرختش را ها کرد و بعد بهم مالید بلکه خون در آن به جریان بیفتد و گرم شود. -با شبنم دعوا داشتم طبق معمول… معین از پشت میز بلند شد و همانطور که به سمت پکیج میرفت تا درجه اش را زیاد کند، گفت: دوباره؟! چرا اینطوری شدین شما دوتا؟ -آره، دوباره. -من که نفهمیدم چی میخواید از جون این زندگی بابا شل کن برادر چته وحشی شدی؟! -من وحشی شدم؟! -آره دیگه تو یه سرشو میکشی و شبنم یه سرشو. داره جر میخوره دیگه ولش کنید آروم بگیرید یه روز شاید خوشتون اومد اصلا! باید با
جوابی دندان شکن ساکتش میکرد اما معین بیچاره تقصیری نداشت او هیچی از دلیل جداییشان نمیدانست. شبنم طبق معمول نقشش را به عنوان یک همسر نمونه و همه چیز تمام خوب نقش بازی میکرد و به خیال همه مهیار سر ناسازگاری گذاشته بود. خودش خواسته بود که همه فکر کنند خواهان این جدایی است و شبنم تقصیری ندارد. دروغ چرا؟ دلش نمیخواست کسی از خیانت بویی ببرد و غرورش مقابل دیگران له شود. حس میکرد در این صورت یا ترحم میکنند و یا اینکه او را مقصر میداند بالاخره حتما ایرادی داشته که …
- انتشار : 30/07/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403
قشنگ بود