رمان آواز پاییز مژگان زارع
عنوان | رمان آواز پاییز |
نویسنده | مژگان زارع |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1147 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |


دانلود رمان آواز پاییز از مژگان زارع به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هم اکنون رمان جدیدی را می خوانید که سالها قبل در شب بلهبران حمید، پسر بزرگ حاج عبدالحسین، دختر مهستی خواهر حمید که تازه به دنیا آمده دزدیده میشود، گم شدن سحر باعث میشود اختلافات کوچک و پنهان سر از زیر خاکستر بربیاورند و خانوادهی خوشبخت جیران و عبدالحسین را دستخوش تغییرات بزرگ کنند و …
خلاصه رمان آواز پاییز
حمید از جا بلند شد. لخت و سنگین بود …. دوست داشت تمام آرام بخشهای دنیا را یکجا بخورد و از این وضعیت خالص شود … رفت طرف پرینوش و گوشه ی روسری اش را نوازش کرد و گفت:همه چی تموم میشه … بذار این مراسم کوفتی رو از سر بگذرونیم … بعدش … مکث کرد … بعدش چی؟ چرا نمیتوانست مثل مرد بگوید بعدی وجود ندارد … چرا همه اش وعده ی سر خرمن میداد؟ پرینوش هم خوب میدانست همه چیز تمام شده.
امشب قرار بود تاریخ معین کنند برای عروسی … نهایتش تا تابستان هم لفتش میداد … بعد مجبور بود دست روشن را بگیرد و بروند زیر یک سقف … زیر همان سقفی که مدتها شده بود آشیانه ی مخفی او و پرینوش! آخ که چقدر سخت بود زندگی کردن زیر همان سقف با زنی که دلخواهش نبود … اینجوری عبدلحسین خان راضی میشد … مادرش هم با اینکه دل خوشی از عمه اش نداشت راضی میشد … همه راضی پس گور پدر ناراضی!
پوزخند زد: گناه من چیه که دوست ندارم افسار ببندم گردنم؟ پرینوش ساکت ماند … خوب میدانست این حرف نمک چند باره است روی دل این زن بینوا … بعدش چی میشد؟ حتماً پرینوش میرفت صیغه ی یکی دیگر میشد … زندگی خرج داشت … پرینوش هم که تنها بود و بیکس! با یک بچه ی چهار ساله روی دستش … شوهرش هم که معلوم نبود زنده است یا مرده؟ اسیر شده توی عراق یا زخمی و بیهوش و گوش افتاده گوشه ی یکی از …
این رمان ویراستاری شد و فایل جدید قرار گرفت
- انتشار : 06/01/1399
- به روز رسانی : 20/09/1403