رمان ابریشم و عشق
عنوان | رمان ابریشم و عشق |
نویسنده | فاطمه ایمانی (لیلین) |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
تعداد صفحه | 907 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان ابریشم و عشق اثر فاطمه ایمانی (لیلین) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
بهراد پسر استاد همایون برای برآورده کردن آخرین خواستهی پدرش که بافتن فرش ابریشم از طرحیست که پیش از مرگش کشیده مجبور میشود به کاشان برود تا با بافندهای که مورد نظر پدرش بوده، قرارداد ببندد. استاد رحیمی که از دو سال پیش به علت بیماری آرتروز دست از کار کشیده، حتی با دادن پیشنهاد دستمزد بالای بهراد راضی به بافت نمیشود. ولی گلاره دختر استاد، با جسارت پا پیش میگذارد و میخواهد که آن فرش را ببافد …
خلاصه رمان ابریشم و عشق
از کاشان که برگشتم همش کلافه بودم حتی حوصلهی قراری که آخر هفته تو رستوران شاندیز با یلدا گذاشته بودم رو نداشتم. با اینکه اون دختر خوش سر و زبونی بود و به حد کافی جذاب… اما نمیدونم چرا دیگه مثل قبل نمیتونستم باهاش راحت باشم. تغییر رفتارم به حدی چشم گیر بود که حتی اونو که معمولا کم گلایه میکرد به حرف آورد. اما من حقيقتا جوابی نداشتم که بدم. بعد از سفارش غذا، که طبق روال همیشه مال من شیشلیک بود و مال اون ماهیچه تو سکوت شاممون رو خوردیم و دوستانه از هم جدا شدیم.
و شاید اونقدر این آخرین برخوردمون سرد بود که دیگه به زبون هیچ کدوممون نیومد با هم قراری بذاریم. یه چیزی مثل خوره به جونم افتاده بود و داشت از درون پوکم می کرد. دیگه نمیتونستم مثل گذشته از زندگیم و اتفاقات دور وبرش لذت ببرم. هر روز که میگذشت یه برگ از درخت عمر بابا میافتاد و ترس از دست دادنش همه دلخوشی هامو ازم گرفته بود. اونقدر ناامید بودم فرصت کوتاهی که برامون مونده بود و میشد باهاش یه خاطره خوب از روزهای آخرش بسازیم رو از دست رفته میدیدم داشتم یجورایی از حقیقت
فرار میکردم و شاید مامان حق داشت بگه از خونه فراریام. درو با بی حالی باز کردم و وارد شدم. اینبار دیگه دیدن کوروش تو خونه شوکهم نکرد. دفعه قبل هر کاری کردم اون کلیدها رو ازش پس بگیریم، نشد که نشد. -چه زود برگشتی! کت اسپرت سفیدی رو که تنم بود در آوردم و رو کاناپه پرت کردم. _تو که باز اینجایی. دستشو تو هوا تکان دادو به طرف آشپزخونه رفت. -برو بابا… از این حرفای تکراری و بی نتیجه خسته نشدی؟ با خنده دنبالش راه افتادم برای اینکه حرصشو در بیارم پرسیدم: باز چیشده؟ جمیله جون خواستگار داره؟ …
- انتشار : 25/08/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403