رمان ارباب زاده الهام فعله گری

عنوانرمان ارباب زاده
نویسندهالهام فعله گری
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه955
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک
رمان ارباب زاده
رمان ارباب زاده
رمان ارباب زاده

دانلود رمان ارباب زاده اثر الهام فعله گری به صورت فایل pdf قابل اجرا در اندروید و آیفون ویرایش جدید با لینک مستقیم رایگان

داستان در مورد یک دختر مسیحیه که عاشق خانزاده، یعنی پسر ته تغاری و نورچشمی ارباب هست، بعد از ماجراهای زیاد عروس خان میشه اما اتفاقاتی میافته که باعث میشه با یه بچه توی شکمش از عمارت ارباب فرار کنه و حوادث پر فراز و نشیب زیادی پیش میاد که خواننده رو تا پایان داستان با خودش درگیر می کنه …

خلاصه رمان ارباب زاده

دوست دارم با خانواده ی من هم آشنا بشین: همسرم محبوبه، مهراوه، مارال و مهیار فرزندانم. این آقا هم هوشنگ دامادم و این کوچولو نوهام هوشیار. همه از دیدار هم ابراز خوشحالی کردند و به دعوت ارباب وارد ساختمان شدند. خدمتکاران مشغول پذیرایی بودند. محمدخان چایاش را نوشید و گفت: این اطراف خیلی زیباست.

سرسبز و دلپذیر! همه ی  این نواحی تحت اختیار شماست؟ ارباب با غرور پاسخ داد: بله، سرپرستی اینجا و چند پارچه آبادی و روستای اطرافش با ماست. هوشنگ با نگاهی به اطراف گفت: چه عمارت بزرگ و باشکوهی! فرزندانتون هم، اینجا زندگی میکنن؟ ـ بله اونها باید نزدیک خودم باشن. من روی بچه هایم خیلی حساسم، به خصوص سبحان که نورچشم و عصای پیری منه!

با این حرف، سیمین و فرحناز اخم کردند و توجه مارال به سبحان که جوانی قدبلند با اندامی ورزیده، پوستی سفید و چشمانی درشت و سیاه بود، جلب شد. مهراوه روی سوی ارباب گفت: مثل اینکه مردم اینجا خیلی شمارو دوست دارند، توی مسیر وقتی میفهمیدند که مهمان شما هستیم خوشحال میشدن و راهنمائیمون میکردن.

ارباب لبخندی از سر رضایت بر لب نشاند و پاسخ داد: مردم این منطقه، آدمهای خوبی هستند. شهاب خان فنجان را روی میز گذاشت و گفت: البته، این بخاطر ارباب هست که خیلی به اونها لطف میکنن برای همینه که ارباب رو دوست دارن. محمدخان خندید و گفت: بله، بنده هم بخاطر همین اخلاق خوب و منحصر به فرد ایشونه که اینقدر شیفتشون شده ام

سهراب در پاسخ با لبخند و لحنی متواضع گفت: شما لطف دارین. ارباب هم اینقدر از شما تعریف کرده بود که ما همه مشتاق ملاقات با شما بودیم. مهتاج به ظروف میوه و شیرینی اشاره کرد: بفرمائید! خواهش میکنم از خودتون پذیرایی کنید. دستی روی یالهای نرم اسب کشید و آن را نوازش کرد که صدایی از پشت سر شنید؛ چه اسب قشنگی دارین! به سمت صدا برگشت …

دانلود رمان ارباب زاده
0 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان ارباب زاده الهام فعله گری
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بهسان
بهسان
3 سال قبل

رمان ارباب زاده واقعا محشره😍👏 یه موضوعِ خاص و فوق‌العاده جذاب داره