رمان از عشق بدم بدم بدم می آید

دانلود رمان از عشق بدم بدم بدم می آید اثر سید آوید محتشم به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

دیدار، که تمام توجه و محبت پدرش را معطوف به عمه و فرزندانش (شاهین، عقاب، پرستو) می بینید که با هم زندگی می کنند، نفرتی عمیق از آنها به دل می گیرد، او در دانشگاه که با عقاب همکلاسی است و هیچ فرصتی را برای تحقیر و عصبانی کردن او را از دست نمی دهد در همان زمان برادر دیدار با پرستو نامزد می کند و …

خلاصه رمان از عشق بدم بدم بدم می آید

روز بعد با صدای جارو برقی بلند شدم… تو تختم غلتی زدم و گوشی موبایلم رو برداشتم تا به صفحه اش نگاه بندازم چه خیال خامی بود که از عقاب پیام داشته باشم…. یه پیام از رویا بود که نوشته بود رسیده خونه و یه پیامم از پریا… یه جوک لوس بود… ولی برای اول صبح لبخند آورد رو لبم… لبخندی که خیلی زود پاک شد… پریا خواهر پوریا بود و…. خیلی وقت بود ازشون خبری نبود و این پیام… خیلی معنیا می‌تونست داشته باشه و این بود که اول صبح اخلاقم بد بشه و اخمام در هم… به طرف در

اتاق رفتم و بیرون خزیدم… مامان داشت خونه رو آشپزخونه رو جارو می کشید…. آبی به دست و صورتم زدم و وارد آشپزخونه شدم… همین که پامو تو آشپزخونه گذاشتم، مامان با ضربه ی دمپایی زرشکی رنگش روی دکمه پاور، جارو برقی رو خاموش کرد و دستی به پیشونی عرق کرده اش کشید و غر زد-خسته شدم! صندلی هایی رو که یه گوشه از آشپزخونه تلبار شده بودن تا زیرشون تمیز شه برداشتم و همینطور که تک تک، پشت میز می‌گذاشتم گفتم سلام صبح بخیر خسته نباشی! لبخند بی جونی زد.

جارو رو از برق کشید همینطور که دوباره با دمپایی زرشکیش سعی داشت دکمه ی جمع کردن سیم رو نگه داره گفت: قربون دختر قشنگم… دیشب خوش گذشت؟ پوفی کردم و گفتم: بد نبود… مامان برای تابستون برنامه ی سفر نداریم؟ _فعلا که نه! شهریور دامادی داریوشه… کلی کار ریخته سرمون… -من برم کارآموزی؟ ابروهاشو داد بالا- حسابداری؟ -اوهوم ! فکری کرد: با بابات حرف بزن… من از این چیزا سر در نمیارم که‌ فکر کردم… سر در آوردن نمی خواست که… با این حال سرم رو تکون دادم …