
رمان استخاره عشق فاطمه بامداد
دانلود رمان استخاره عشق از فاطمه بامداد

دانلود رمان استخاره عشق از فاطمه بامداد با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
همینک رمان بوکی های گرامی با ما باشید با پریزاد، دختری سخت کوش و درسخوان می باشد که جهت حسادت و کینه همکلاس اش با برادری او آشنا می شود و عشق دو طرفه ای شکل میگیرد، که به سبب همان کینه و انتقام با دادن برگ آزمایش ساختگی عقدشان برهم میخورد، با کشته شدن پدر و مادرش در تصادف، دچار بحران روحی شدیدی می شود که باید به تنهایی از پس آن برآید …
رمان استخاره عشق
با صدای آلارم گوشیم چشم بازکردم و لب زدم خدایا چرا صبح شد با چشمایی که از فرط خواب باز نمیشد از رو تخت پایین اومدم و چشم بسته از اتاق خارج شدم و به سختی وارد سرویس شدم و بعد از انجام کارای مربوطه چند مشت اب سرد پاشیدم تو صورتم و مسواک زدم و از سرویس خارج شدم و برگشتم به اتاقم به سمت کمدم رفتم و درب کمد رو باز کردم یونیفرم مدرسه رو برداشتم و سریع پوشیدم جلوی اینه ایستادم و کش موهام رو باز کردم موهای بلند و پرپشت مشکی فرم که مثل سیم ظرفشویی بود و تا پایین کمرم بود رو به سختی برس کشیدم مدل تیغ ماهی بافتم جلوی موهام رو کج تو صورتم ریختم و با اتو مو صاف کردم مقنعه مشکیم روسرم کردم و با عطر شکلاتم دوش گرفتم
دستبندم رو دور مچ دستم بستم و کوله مشکی چرمم رو برداشتم یه بند روشونه م انداختم و از اتاق خارج شدم به طرف اشپزخونه رفتم که مامان رو دیدم با دیدنش لبخند زنون به طرفش رفتم و گونه اش رو بوسیدم … صبح بخیرمامانی … صبحت بخیر عزیز دلم باز دیر خوابیدی … بعد از اینکه درس خوندنم تموم شد … یه رمان روشروع کردم که نتونستم بزارمش کنار تا صبح مشغول خوندن شدم تازه خوابیده بودم که گوشیم زنگ خورد من برم تا دیر نشده
چشم از اشپزخونه خارج شدم و به طرف درب خروجی خونه رفتم جلوی درب خونه کتونی لژدار مشکیم رو پوشیدم و از خونه خارج شدم و بسم الله زیر لبی گفتم و تند قدم بر میداشتم فاصله مدرسه ام تاخونه یه کوچه بود با قدمای تند و سریع من پنج دقیقه ای رسیدم به درب بزرگ ابی رنگ مدرسه امون به تابلوی بزرگ مدرسه نگاه کردم …