رمان اغوا نازنین محمد حسینی
عنوان | رمان اغوا |
نویسنده | نازنین محمد حسینی |
ژانر | عاشقانه , اجباری , جنجالی |
تعداد صفحه | 999 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |


دانلود رمان اغوا از نازنین محمد حسینی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ما را دنبال کنید با داستانی از دل این سرزمین، قصه دخترانی که راه را به بیراهه می روند و زندگی هایی از دل شهر های بزرگ، خانواده هایی درگیر در زندگی ماشینی، داستان زندگی نیوشا دختر بیست ساله ای که در سیزده سالگی …
خلاصه رمان اغوا
بیخیال به آینه مقابلم خیره شدم … زرق و برق قاب آینه و تجملات روی میز آرایشم با دخترخاکستری داخل آینه تفاوتی چون شب و روز بود … تکه پنبه ای از ظرف شیشه ای مخصوصش خارج کردم و با فشاری به بسته آرایش پاک کن آن را آغشته به ماده لزج داخلش کردم … گوشه چشمم را با دستی به سمت بیرون صورتم کشیدم و حس کردم شاید این طوری راحت تر از همیشه سیاهی های دور چشمم از بین رود.
فاصله ای که بین لب هایم افتاده بود تنها بخاطر دقت بیشتری بود که در پاک کردن صورتم به کار میبردم … به غلظت رنگ و لعاب پاشیدن به روی صورتم افزوده می شد … رفته رفته احساس می کردم پوستم به لایه های بیشتری از کرم و انواع کانسیلرها نیاز دارد و چند لایه به انواع کرم ها و لوازم مخصوص آرایشم اضافه می کردم … با وجود اینکه استفاده از تمام لوازمم با تجویز دکتر بود میدانستم که تعدادشان زیاد است و امکان آسیب رسیدن به پوستم وجود دارد ولی توجه چندانی نمیکردم.
تقریبا یک چشمم به پایان رسیده بود که ویبره ساعتم توجهم را جلب کرد … این روزها بجز هلیا و تارا کسی خبری از من نمیگرفت بچه های دانشگاه هم خبر چندانی از هم نداشتند … دکمه سبز روی ساعتم را فشردم و تماس هلیا را برقرار کردم، قبل از سلامش صدای ترکاندن آدامس بادکنکی همیشگی اش به گوش رسید … امکان نداشت دهانش خالی از آدامس باشد و به تازگی از صبح تا شب تنها یک آدامس را در دهان نگاه میداشت … گاهی از به یادآوری اینکه چقدر میتواند سفت شده باشد چهره ام درهم کشیده می شد …
- انتشار : 03/02/1399
- به روز رسانی : 20/09/1403
سلام چرا بعد از دانلود فایل باز نمیشه؟