رمان افسانه گیلگمش جرج اسمیت
عنوان | کتاب افسانه گیلگمش |
نویسنده | جرج اسمیت |
ژانر | تخیلی , تاریخی |
تعداد صفحه | 106 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | سایت رمان بوک |

دانلود کتاب رمان افسانه گیلگمش اثر جرج اسمیت به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
اهالی اوروک به درگاه خدایان شکایت زورگویی گیلگمش را میبرند. خدایان به ارورو میگویند که مردی زورمند بیافریند تا با گیلگمش مبارزه کند واوروک در آسایش باشد. ارورو انکیدو را از خاک میآفریند. انکیدو در دشتها با حیوانات زندگی میکند. یک صیاد که انکیدو دامهایش را میرماند، راهبهٔ شادی را به دشت میآورد تا انکیدو را از این کار بازدارد.
خلاصه کتاب رمان افسانه گیلگمش
انکیدو، همدم و یار سالیان جوانی من!… اینک پلنگ دشت اینجا خفته است، هم آن که خود از هیچ چیز دریغ نکرد تا از کوهسار خدایان به فراز برشدیم؛ تا گاو خروشندهی آسمان را گرفتیم و در خون کشیدیم؛ تا خومبهبه را بر خاک درهم شکستیم: آن را که در جنگل سدر خدایان میزیست و بر مردم دیار بیداد میکرد. اکنون این خواب ژرف چیست که بر تو فروافتاده؟ ای رفیق! سخت تیره مینمایی و گویی دیگر بانگ مرا نمیشنوی!» با این همه او، انکیدو، چشمانش را باز نمیگشاید. گیلگمش بر قلب او، بر قلب انکیدو دست مینهد. و قلب انکیدو از تپیدن باز ایستاده است…
پس گیلگمش روی رفیق خود را، روی انکیدو را فروپوشید هم بدان سان که روی عروسان را فروپوشند. چونان نره شیری میغرید و چنان چون ماده شیری که زخم نیزه بر او آمده باشد فریاد شیون برآورد. موی خود برکند و برافشاند. جامههای خود بردرید و رخت غبارآلود عزا به تن درپوشید. چندان که نخستین سپیدهی صبح درخشید گیلگمش زاری از سرگرفت. شش روز و شش شب بر او، بر انکیدو گریست تا سرخی بامداد هفتمین روز پدیدار شد، و تا بدین هنگام هنوزش به خاک درنسپردهبود. گیلگمش به روز هفتم او را، انکیدو را به خانهی خاک درسپرد.
- انتشار : 10/06/1400
- به روز رسانی : 20/09/1403