رمان این من بی تو

عنوانرمان این من بی تو
نویسندهحدیثه ورمز
ژانرعاشقانه، معمایی
تعداد صفحه5186
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رمان این من بی تو اثر حدیثه ورمز با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم

موتور سوار غیرتی و خشنی که سر شرط‌بندی دست روی دختر ممنوعه ی اوس اسد می ذاره، دختر همسایه‌ی شیطون که خیلی وقته دلش برای آقا مهراب پس ناخلف حاج فیضی پیش نماز مسجد محل رفته اما با برگشتن ورق و قتلی که اوس اسد باعثشه همه چیز بهم می خوره، عشق ممنوعه ی مهراب و ترمه با ورود محمد ابراهیم پسر بزرگ تر حاج فیضی کم رنگ تر میشه چرا که محمد ابراهیم هم مثل برادرش عاشق ترمه‌س و فرشته ی نجات اوس اسد از اعدام، ولی شب عروسی …

خلاصه رمان این من بی تو

دیوارهای خانه کاری که مستان نمی کرد را می کردند. پا روی خر خره ام گذاشته و‌ می فشردند. بی تاب کمی در جایم جا به جا شدم. فرش دست بافت خانه ی حاجیه خانم مثل همیشه لب هایم را کش نمی داد. حالا این خانه با تمام وسایل های قدیمی اش قصد دریدنم را داشتند. از همه بدتر مستانه بود. در اتاقی که من جرات پا گذاشتن در آن را نداشتم نشسته و صدای هق هقش می آمد. خط و نشان های مهراب ساکتش کرده بود اما نمی دانم تا چه زمان این سکوت ادامه می یافت

مستان را می شناختم، کم از خواهر برایم نداشت. تکان تکان دادنم تنم آرامم نمی کرد. شب ترسناکی بود درست شبیه روزی که بابا را به زندان انداختند. سردی هوا، باران و منی که مانده بودم برای کدام دردم گریه کنم. – قرار بود بشی زنداداشم! آخ! حالا نه، کاش مستان ساکت می شد. به همان اتاق عقد باز می گشت و از حرص همه چیز را می شکست اما به سراغ من نمی آمد. امشب تمام حرف های گفته و ناگفته ی اطرافیان را بر سر خودم کوبیده بودم. او که می دانست من تبحر خاصی در آزردن خودم داشتم…

البته زن داداش محمدم! عصبانیتش مرا نمی ترساند. نه به اندازه ی عصبانیت مادرش… واکنش همه را می توانستم حدس بزنم الی آن زن. – م…مستان… از چارچوب در کنده شد و جلو آمد. هنوز لباس های مجلسی اش را به تنش داشت. تک خواهر داماد شب عروسی تمام خطوط قرمز ها را زیر پا گذاشته بود. لباس کوتاه… موهای رها شده… رنگ و لعاب سرخ… – چرا بهم نگفتی؟

چرا نگفتی دلت برای داداش مهرابم رفته؟ لرزشش وهم به جانم انداخته بود. برای گرفتن شانه هایش قدم جلو گذاشتم که با پرخاشگری دست هایم را پس زد. – حرف بزن ترمه! از کی؟ از کی تو چشم من و داداشم نگاه کردی و دروغ گفتی؟ چرا بد کردی ترمه؟ چرا؟ او را می شناختم اگر سکوت می کردم بیشتر دور بر می داشت. – م…من دوسش دارم برای الان نیست دو…دو ساله! با شنیدن حرفم بیشتر بهم ریخت. – دوسال! پس… پس واسه همین بود. چرخی دور خودش زد و با حالت تمسخر و ناباوری اضافه کرد. – واسه همین بعد رفتنش تا حالت مردن رفتی. گفتما گفتم یه چیزیت شده، وای… وای…

دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است

دیدگاه کاربران درباره رمان این من بی تو
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Saba
Saba
2 سال قبل

داستان شروع خوبی داشت ولی بیش از حد کشدار و طولانی شده بود.