رمان باغی زیر باران

دانلود رمان باغی زیر باران اثر مینو جلالی فر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

الهه با شوخی که سرکلاس می کند که باصدای خنده همکلاس هایش استاد را عصبانی می کند که اخراج او را در پی دارد با خروجش از کلاس با پسری برخورد می کند به نام فرزاد با ظاهری موجه که به دنبال استاد او میگردد! الهه از او می خواهد تا اگر با استاد آشنایی دارد واسطه بشود تا حداقل درسش را حذف نکند اما نمی داند که …

خلاصه رمان باغی زیر باران

بالاخره آن شب به این نتیجه رسیدیم که هر دو روی تخت بخوابیم. من خیلی زود خوابم برد اما او تمام شب کنار سرم نشسته بود و به پشتی اش تکیه داده بود. نفهمیدم اصلا خوابید یا نه. اما حضورش حسابی باعث دلگرمی من شده بود. صبح در حالی چشم گشودم که انوار طلایی رنگ خورشید پوست صورتم را نوازش می داد و گرمای مطبوع، سکون و آرامش فضا هیچ اثری از آن

شب تاریک و ترسناک با خود نداشت.بوی عطر مخصوصی که فرزاد گه گاه از آن استفاده می کرد، فضا را آکنده بود. لای پنجره اتاق باز بود و نسیم ملایم پرده سفید تور را کمی در فضا به رقص درمی آورد. گویی دامن فرشته زیبایی همراه نسیم تکان می خورد. حس قشنگی داشتم آرامش عجیبی وجودم را دربرگرفته بود. دلم نمی‌خواست برخیزم سرم را که برگرداندم، روی میز عسلی کوچک کنار

تخت دو قاب کوچک اضافه شده بود: «اوه فرزاد تو خیلی رمانتیکی پسر. چرا به فکر خودم نرسیده بود.» او یک عکس از پدرم و یک عکس خانوادگیمان را قاب گرفته بود. یک یادداشت هم روی بالش مجاورم بود دستم را پیش بردم و آن را برداشتم. _صبح بخیر. امیدوارم به خاطر اینکه مجبورم سری به بیمارستان بزنم، منو ببخشی سعی میکنم زود برگردم دلم میخواد روز خوبی داشته باشی.»

به خاطر آن یادداشت تمام روز سرحال بودم. احساس تازهای که نسبت به فرزاد در قلبم حس می کردم، باعث میشد نسبت به زندگی اش کنجکاوتر شوم. نمی دانستم جدا چه در اطرافم می گذرد. ظاهراً احترام هنوز مرا یک غریبه می دید. چرا که به وضوح حس می کردم دلش نمی خواهد حرفی در مورد گذشته و اتفاقاتی که در آن رخ داده بود بزند. گرچه گذشته برای من یک معما بود، اما…