رمان به هر برگ سوگند خوردم
عنوان | رمان به هر برگ سوگند خوردم |
نویسنده | محیا نگهبان |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 631 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود رمان به هر برگ سوگند خوردم اثر محیا نگهبان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
من نوید احمدی برج ساز معروف، به اجبار خانوادم با دختری که هیچ علاقه ای بهش ندارم ازدواج میکنم اما یک شب… داستانی عاشقانه که یک ازدواج اجباری را روایت می کند …
خلاصه رمان به هر برگ سوگند خوردم
دنباله ی لباس عروسش را جمع می کند و وارد اتاق می شود. زانو هایش می لرزند و هراس، مهمان کل جانش شده است. نگاهی به اتاق، که غرق در تاریکی است می اندازد و از آنجا به مهتابی که در پس آسمان می درخشد. شکوه پنجره های آن خانه، آنقدر است که ماه، در مقابلشان کمتر دیده می شود. اما ترس در جانش به حدی است که، فرصت دید زدن این عمارت را ندارد.
بزاق دهانش را قورت میدهد و روی تخت می نشیند. هر آن منتظر هست تا در باز شود و سپس او داخل شود، داخل شود و کل عصبانیتش را خالی کند. مثل آن شب… بانوی عمارت شده تا از ارباب عمارت بترسد. لب به دندان می گیرد و سعی میکند به آن شب فکر نکند. آن شبی که خودش هم بی میل نبود. دلش برایش رفته بود، خیلی وقت بود.
در همان مهمانی هایی که وقت و بی وقت میدیدش، گاهی تنها بود و گاهی دخترک مو بلوندی، حلقه ی بازو هایش را پر کرده بود. خودش، حسی را که به او داشت را هم مسخره میکرد. خودش هم به تمام رفتارهایش می خندیدم.. در حد او نبود. او تک پسر بزرگترین بازاری راسته فرش بود و عزیز دردانه برادر بزرگترین تاجر خشکبار.
- انتشار : 08/06/1400
- به روز رسانی : 20/09/1403
اصلا رمان خوبی نبود نصفه ول کردم بدون هیچ توضیحی پسر قصه یهو عاشق میشه انگار هر قسمتو نویسنده جدا نوشته از یه بخش یهو میره یه جای دیگه، شخصیت پردازی وجود ندارد و داستان خیلی به هم ریخته است.
خیلی خیلی خیلی خوب بود…دستتون طلا…قلمتون همیشه جاری و پویا
عالی عالی بود هنوز تموم نکردم ولی تا اینجاش عالی بود
سلام
ببخشید چرا رمان هاتون رو سانسور شده میزارید یعنی چی واقعا
این رمان از اول تا آخرش سانسوره اصلا توقع نمیرفت از سایت خوبتون
سلام اول بعضی از رمانهاتون نوشتید حتما عضو کانال تلگرام باشید من این امکان رو ندارم که عضو شم لطفا راضی باشید
ممنون از سایت خیلی خوبتون🌹🌹