رمان تحفه نجس

عنوانرمان تحفه نجس
نویسندهپریا قاسمی
ژانرعاشقانه , جنایی , پلیسی , اجتماعی
تعداد صفحه429
ملیتایرانی
ویراستارتیم رمان بوک

دانلود رمان تحفه نجس اثر پریا قاسمی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

معصومه بهمراه برادرش، جاوید برای زندگی بهتر به شیراز می اید و در خانه ای ساکن میشود که اوضاع مناسبی ندارد، صاحب خانه (شیدا) بی خبر از او برادرش را برای تکدی گری میفرستد، زمانی که معصومه متوجه میشود خشمگین به طرف او حمله کرده و با شیدا درگیر میشود و …

خلاصه رمان تحفه نجس

دخترک نامطمئن دستان برادرش را گرفت و با قدمهای محکم و دلی لرزان وارد خانه ای شد که شیدا درب اتاقش ایستاده بود. با ورودش به آن خانه شوکه شد. میشد گفت حدود ده دختر در آنجا با وضع های نامناسبی حضور داشتند. درست است که در شهرستان بزرگ شده بود؛ اما میدانست به این دخترها و این خانه ها چه میگویند. ناخواسته اخمی کرد و برادرش را محکم به خودش چسباند. صدای همهمه ی دخترها از بدو ورودش خانه را پر کرده بود. شیدا رو دخترها کرد و با صدای جیغ مانندش گفت:

معرفی میکنم؛ یک عضو جدید، ببینید چه خوشگله. دخترها خندیدند و بی توجه به پسرک همراه آن، با او حرف میزند؛ اما دخترکمان با لبانی بسته تنها آنها را نظاره میکرد. -هی دخی، چرا فرار کردی؟ معتادی؟ خانواده درست و درمون نداشتی؟ صدای دختر موشرابی حرف مخاطب قبلی اش را قطع کرد: -به لباسهات هم که نمیاد بیخانمان باشی؛ بگو ببینم این کارهای؟ شیدا خنده ی مرموزی کرد و گفت: -بچه ها از شهرستان فرار کرده؛ کسی رو نداره. خودش هست با همین یکدونه گل پسر خوشگل. دخترها دوبار به سمتش هجوم آوردند. اخمش را تشدید کرد و سرش را پایین انداخت. صدای لوتیگرانه ی زنی او را از این حال مسخره نجات داد:

بچه ها دارید اذیتش میکنید. بیاید برید گم شید به کارهاتون برسید تا این دختره هم جاگیر بشه؛ دِ برید دیگه. دخترها به ناچار بر حس کنجکاویشان غلبه کردند و به دستور ساغر از آن دخترک جدید دور شدند. چشمانش را به سیاهی زن مو بلوند دوخت. تنش یخ کرد. حسی در آن نگاه بود که او را به لرزه انداخته بود. ساغر هم همان گونه به تازه وارد گندمی رنگ چشم دوخت؛

نمیتوانست از او چشم بردارد. آن دختر با آن چشمان سبز او را به یاد خاطره ای تلخ می انداخت؛ آنقدر تلخ که چشمانش پر از نفرت شده بود: -اسمت چیه؟ بالاخره یک نفر در این خرابشده یک سوال مناسب از او پرسیده بود. پلک آرامی زد و آب دهانش را قورت داد. میشد در تک به تک حرکاتش آرامش و اطمینان را حس کرد. بالاخره انتظار ساغر اخمآلود را به پایان رساند: -معصومه، اسمم معصومه است. یک تای ابروان ساغر بالا پرید و پوزخندی بر لبان خود نشاند. صدای شیدا دوباره به گوش رسید …

دانلود رمان تحفه نجس
2.46 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان تحفه نجس
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Maryam
Maryam
5 سال قبل

رمان خیلی قوی بود و ارزش خوندن رو داشت👌