رمان ترایل
عنوان | رمان ترایل |
نویسنده | سانیا ملایی |
ژانر | عاشقانه، تخیلی، درام |
تعداد صفحه | 322 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان ترایل اثر سانیا ملایی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
شهر ترایل یک شهر تازه تأسیسِ که شهردار آن پروفسور کِیلی، برای پر جمعیت شدن شهر به صد نفر اولی که سریع تر اقدام کنند، سکونت رایگان در بهترین منطقه و خونه های شهر را میدهد! این خبر که به گوش گلین و رِشا میرسد عازم این شهر شده تا آنجا زندگی جدیدشان را بسازند غافل از اینکه شهر ترایل، یک شهر آزمایشی است …!
خلاصه رمان ترایل
ابروهامو از درد بهم گره زدم و با گیجی چشم هامو باز کردم با دیدن سقف بلند و پر از لامپ تالار، متعجب و یهویی از جام بلند شدم. هیچ کس اطرافم نبود و تک و تنها بودم تالار خالی خالی بود. دستی به سرم گرفتم و اتفاقی که افتاده بود و توی ذهنم مرور کردم. رشا؟ یعنی من و تنها گذاشته بود؟ دستی به قلبم کشیدم. آروم شده بود و جنونش خوابیده بود. چه بلایی سرش اومده بود؟ من که بیماری قلبی و یا چیزی شبیهشو نداشتم؛ پس چی شده بود؟ سریع به سمت کیف دستی کوچیکم که کنارم افتاده بود رفتم و گوشیمو ازش
خارج کردم خاموش شده بود با هر بدبختی بود روشنش کردم فقط صدای نفس نفس زدن های خودم به گوشم میرسید. یعنی رشا کجا بود و چطور تونسته بود تنهام بزاره؟ این سوال مثل خوره مغزمو میخورد. خواستم بهش زنگ بزنم که با دیدن قطعی آنتن گوشی ام عصبی داخل کیفم پرتش کردم. این شهر دیگه کجا بود؟ مگه تو شهر رویاها این همه تنش و نگرانی هم جایی داشت؟ کیفمو دستم گرفتم و قبل از این که از اون تالار کوفتی بیرون برم با این فکر که این جاست و فقط من و گم کرده؛ اسمش و بلند صدا زدم.
رشا… فقط سکوت جوابم بود. از دستش به شدت عصبانی بودم قدم تند کردم که از تالار بیرون برم نگرانی و عصبانیت بدجوری بهم حمله کرده بود. با شنیدن صدای در و پشت بندش کمک خواستن یکی سر جام ایستادم. _هی… کسی اون جاست؟ این در لعنتی قفل شده صدامو میشنوی؟ صدای یه پسر بود که از یکی از اون دو تا در عجیب میاومد. با یادآوری چند ساعت پیش، ابرو هام بالا پرید یعنی همون پسری بود که چند ساعت پیش به داخل رفته بود؟ پا تند کردم و راه رفته رو برگشتم: نگران نباش الان بازش میکنم …
- انتشار : 09/07/1402
- به روز رسانی : 01/12/1403