دانلود رمان تقاطع اثر بهاره حسنی
دانلود رمان تقاطع اثر بهاره حسنی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سارا به دلیل فوت شدن پدر و مادرش با دخترخالهی مادرش که چهار تا پسر دارد زندگی میکند. در سن ۱۶ سالگی این پسرها سارا را اذیت و آزار میرسانند تا حدی که مادرشان برای جلوگیری از وقایع بدتری پسرها را به خارج از کشور میفرستد. بعد از سال ها که به این ایران میایند و …
خلاصه رمان تقاطع
آهسته از اشپزخانه سرک کشیدم بیرون روی مبل های راحتی درون سالن دو مرد دیگر هم نشسته بودند. یکی از آنها را به سرعت شناختم بهمن زمانی که ایران را ترک میکرد دیگر مرد شده بود. حالا هم بزرگ ترین در بین آنها نشان داده میشد. پیراهن سفید مردانه همراه با کراوات به تن داشت کتش را روی دسته مبل کنار دستش گذاشته بود. کراواتش آبی آسمانی بود و به شدت به رنگ چشمانش میآمد. موهای سیاه پر کلاغی اش، برخلاف برادرش، به خوبی اصلاح شده بود. بینی اش که در در زمان نوجوانی شکسته بود را
هنوز عمل نکرده بود و چشمانی که شاید کمی از برادرانش آرام تر بود و بیشتر شبیه به چشمان فرشته بود. ولی باز هم آن حالت زیبا و آرامش بخش چشمان فرشته را نداشت. یک پایش را روی پای دیگرش انداخته بود و با برادر دیگرش که سعی کردم حدس بزنم کدام است، آهسته صحبت میکرد. برادرش که کنار دستش نشسته بود، مرا دید. اخم کم رنگی روی پیشانی اش نشست که باعث شد توجه بهمن هم به طرف من جلب شود. -بزرگ شدی. خندیدم: شما هم. لبخندی گوشه لبش آمد. رابطه ما پر از پیچیدگی بود.
پر از ابهام ابهاماتی که نه من و نه هیچ کدام از ماها آن را درک و کشف نکرده بودیم شاید همین باعث شده بود که ما بیشتر و بیشتر از هم دور شویم بهمن سرش را بلند کرد و به من و برنا نگاه کرد اما چیزی نگفت برخاست و به طبقه بالا رفت. برنا و دانش هم چند دقیقه بعد یکی یکی برخاستند و به اتاق های قدیمشان رفتند نگاهی به اطراف کردم. او نبود. راحتی خیالی که از بابت نیامدن او پیدا کرده بودم، وصف ناشدنی بود. همیشه این حس در من وجود داشت که فرشته از جریاناتی که پیش آمده بود با خبر بود …
رمان قشنگی بود ممنونم
رمان نسبتا خوبیه
داستانو دوست داشتم. خوب بود