رمان تهی قلبان
عنوان | رمان تهی قلبان |
نویسنده | زهرا حشم فیروز |
ژانر | عاشقانه، جنایی |
تعداد صفحه | 1104 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان تهی قلبان اثر زهرا حشم فیروز به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ماهان سالاری دکتر موفقی که همکارش خودش را در پارکینگ خونه ی او حلق آویز می کند و او متهم ردیف اول پرونده ی قتل می شود و از طرفی به خیانت همسر و دوستش پی میبرد و قدم در راه انتقام سختی میگذراد غافل از این که …
خلاصه رمان تهی قلبان
راهی پارکینگ بیمارستان شدم و مسیر خانه پدری ام را پیش گرفتم. به محض رسیدنم در خانه باز و شقایق با هول و ولا از آن خارج شد؛ انگار که من را ندیده باشد دست درون کیفش فرو برد و گوشی اش را بیرون کشید ولی لحظه ی آخر سنگینی نگاهم را حس کرد که سرش را بالا آورد و با اخم های در هم پیچانده ام رو به رو گشت چهره اش هر لحظه رنگی می گرفت و بیش تر به بذر افکار مسموم درون ذهنم آب می داد تا هر چه زودتر به
ثمر بنشیند و صبرم را لبریز کند. در ماشین را باز کردم و نصفه از آن پیاده شدم و بدون حرف و با اشارهی سر به شقایق فهماندم که باید کنارم جای بگیرد؛ منتظرش ماندم و نظاره گر قدم های لرزانش شدم که به سختی سمت ماشین می آمد و هر لحظه آرزو داشت همچون غزالی تیز پا از چنگ ببر زخمی ای فرار کند و خودش را نجات دهد. بالاخره بعد از گذشت دقایقی کنارم جای گرفت و من بی حرف ماشین را از جا کندم و در جایی به دور از وجود هر
آشنایی پارک کردم و سمت شقایق برگشتم. -خب؟ سرش را به شیشه ماشین تکیه داده و تیله های لرزان چشمانش را از من تشنهی خواندن حقیقت پنهان کرده بود. -شقایق صاف بشین و چشم هات رو باز کن و توضیح بده. ولی گویا قد علم کرده در برابرش او، من را نمیدید که آن گونه شعله به آتش درونم می افزود. دستش را گرفتم و کمی او را سمت خود کشیدم؛ بی میل چشم باز کرد و با نگاهی بی تفاوت غوغای قلبم را به یغما برد. _کجا می رفتی با اون عجله؟ …
- انتشار : 24/03/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403
خطر لو رفتن داستان
مشکل چاوجوان چی بود اصلا
اگر مشکل داشت چرا باردار بود
اصلا چی شد که سقط کرد مگه بار دار بود؟
اصلا گروه دقیقا چی بود چه خلافی داشت؟
اصلا پروژه چی بود که این همه ارزش داشت؟
اصلا شخصیت ماهان با کاری که آخر رمان کرد هماهنگ نبود!
خلاصه رمان هم اصلا موضوع اصلی نبود
چه خبر بود اصلا تو این رمان!