رمان تو فرشته من هستی
عنوان | رمان تو فرشته من هستی |
نویسنده | مریم بهاور۸۴ |
ژانر | عاشقانه، درام، اجتماعی، تراژدی |
تعداد صفحه | 47 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان تو فرشته من هستی اثر مریم بهاور۸۴ (نویسنده انجمن رمانبوک) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
شاید فقط این بود! من تنها اولویت اولی بودم که هیچ وقت تکرار نشدم؛ در میان ترکهای قلب شکستهام کور سوی امیدی سوسو میزد! هیچ کبوتری قصد تجربه یک ریسک وهمآمیز، یعنی تکرار مرا نداشت. درست مانند کلاغ دم سیاه تنهایی که به همان کرک و پر زیبایش قانع است؛ اما… در این میان، فردی پیدا شد که … ریسک تکرار مرا پذیرا بود! به همین سادگی زندگیام زیر و رو شد و من به قصد پرواز تجربه کردم واههی سقوط را !
خلاصه رمان تو فرشته من هستی
طوفان های اواسط ژانویه، آنقدر غیرقابل تحمل شده بود که با هر قدم، سیلاب برف بر پیکر تب آلودش هجوم می آورد و او را هر لحظه ناامیدتر می کرد. به یکباره صدای جیغ مخدوشگر بانو کلورین منطقه ی کوهستانی نوانخانه را لرزاند: – فرار کرد!… آگوستوس فرار کرد. نفسش بی محابا حبس گشت. پاهای برهنه قندیل بسته اش را به سستی از میان تورم برف سنگین کوهستان آزاد کرد؛
با تمام توان دوید و پشت بوته های گل خاردار پناه گرفت. نفس های نامنظمش آنقدر دردناک و سرد بود که درد قفسه یخ بسته اش را تازه کند. یقه ی شنل پوسیده و فرسوده اش را از برف تکاند و با تمام قدرت درپوش دهان و بینی اش کرد. صدای ترسناک آقای آگوستوس چشمه ی اشک های یخزده اش را آب کرد: -بجنبید دیگر فرومایگان بدرد نخور؛ پیدایش کنید… اینبار دیگر او را خواهم کشت!
و چه مظلومیتی در این اشک ریختن بود که قلب سنگ را هم وادار به آب شدن می کرد. مشعل داران به سرعت نور نزدیک شدند. چهره ی غمگین و گریانش، هرلحظه جمع و جمع تر میشد. سرش را به طرف آسمان بر فراز شب بلند کرد. در میان ستارگان آسمان، نوری چشمش را زد… پلک هایش را بست. با قلب چرکین از دردش که مانند قلب گنجشکی در یخبندان می لرزید؛ آهسته از خدا طلب کمک کرد …
- انتشار : 24/03/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403