رمان خلوت نشین عشق
عنوان | رمان خلوت نشین عشق |
نویسنده | لیلا عبدی |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 766 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود رمان خلوت نشین عشق اثر لیلا عبدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کیانا دانشجوی سال سوم است که پدرش بخاطر بدهی و برشکستگی میمیرد، و نامزدش بهمین دلیل او را رها می کند، کیانا برای خرج و مخارج زندگیشان مجبور به کار میشود، پرستار دختری ۸ ساله به نام صبا میشود که در تصادف پدر و مادرش را از دست داده و با مادربزرگش زندگی میکند و به بیماری خواب گردی مبتلا شده و …
خلاصه رمان خلوت نشین عشق
اکثر روزهایی که صبا به همراه اکرم از خانه خارج می شد سرو کله ی کیارش پیدا میشد و من مجبور به پذیرایی از او می شدم، در چشم های خانم محتشم چیزی بود که من همیشه به ناراحت بودن از حضور کیارش تعبیر می کردم. کیارش همیشه می گفت اومدم یه سر به علی بزنم! اما جالب اینجا بود که همیشه قبل از آمدن او خانه را ترک می کرد. یک هفته تا عید مانده بود و دل توی دلم نبود، می توانستم بعد از مدت ها دو شب را در خانه و کنار مادر باشم. کمی میوه داخل ظرف ریختم و چای را دم گذاشتم،
تصمیم داشتم حرف را به دایی فریدون بکشانم و از خانم محتشم بخواهم بقیه ماجرا را تعریف کند. ظرف میوه را روی میز گذاشتم و گفتم خونه از تمیزی داره برق میزنه! عاشق این تمیزی موقع عیدم! خانم محتشم آهی کشید و گفت: وقتی جوون تر بودم عاشق بهارو عید بودم اما حالا فقط خاطراتی رو یادم می آره که قلبم رو تو خودش فشار میده عید برام خاطرات فریدون رو می آره… در دل گفتم: زدی تو خال… وقتی دیدم ادامه ی حرفش رو نزد گفتم: چرا؟ خانم محتشم نفس عمیقی کشید و گفت: انگار
امروز وقتشه! باشه!.. ذوق زده بلند شدم و گفتم: بذارید برم چای بیارم تا دوباره دکم نکنید. با شنیدن صدای زنگ آه از نهادم بر آمد حدس می زدم کیست. در چشم های خانم محتشم هم ناراحتی دیده می شد. خواستم بگویم جواب ندهیم تا برود، اما درست نبود. بی میل به سمت گوشی آیفن رفتم و در را باز کردم و همانجا ایستادم میدانستم با ماشین داخل آمده پس زیاد طول نمی کشید که در را باز کند و داخل بیاید. سویی شرت سفید رنگی به همراه شلوار جین خوش دوختی پوشیده بود …
- انتشار : 13/11/1401
- به روز رسانی : 20/09/1403