رمان دا
عنوان | رمان دا |
نویسنده | سیده زهرا حسینی |
ژانر | مذهبی |
تعداد صفحه | 371 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود رمان دا اثر سیده زهرا حسینی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دا، خاطرات سیده زهرا حسینی از جنگ تحمیلی و اوضاع خرمشهر در روزهای آغازین جنگ است. دختری هفده ساله که با شروع جنگ در روز اول مهر سال پنجاه و نه زندگی اش دگرگون می شود. روایتی باورپذیر، با فضاسازی بی نظیر، به گونه ای که خواننده خودش را در خیابان های شهر خرمشهر می بیند و البته حافظه فوق العاده خانم حسینی. آن چیزی که احترام و تحسین خواننده را برمی انگیزد این است که روای داستان کارهایی را انجام می دهد که دیگران از انجامش سر باز می زنند و شاید آن کارها را کوچک و خوار می شمرند. دا، در گویش محلی به معنی مادر است و خانم حسینی با انتخاب این عنوان خواسته رنج، اندوه، تلاش و مقاومت مادران ایرانی را یادآور شود.
خلاصه رمان دا
چند ماه بود که از بابا خبری نداشتیم. او به خاطر فعالیت های سیاسی اش به ندرت خانه می آمد. طوری که ما به نبودش عادت کرده بودیم. ولی این بار غیبتش طولانی شده بود. مادرم گفت: پدرت از وقتی کار در آسیاب پاپا را رها کرده و توی بازار گونی فروش ها مشغول شده، وارد فعالیت سیاسی شده و با آدم های سری رفت و آمد می کند.
صاحب کار بابا، تاجر ایرانی الاصلی بود که به او حاجی می گفتند. او در جریان فعالیت های بابا بود و به نظر می رسید خودش و بقیه کارگرانش هم در این کارها نقش دارند. در نبود بابا، حاجی دورادور هوای خانواده ما را داشت و خبر سلامتی و پیغام های او را به ما می رساند. گاهی پیش می آمد که وقتی بابا خانه بود، پیغام می داد: «سید! اوضاع خطرناک است. خانه نمان.»
خیلی وقت ها همسایه ها سراغ پدرم را که از مادرم می گرفتند، او جواب می داد: شوهرم برای کار به قرنه رفته و چون راهش دور است، دیر به دیر خانه می آید. آن سالها ما در شهر بندری بصره، در جنوب عراق زندگی می کردیم. خانه ما در محله رباط بود. چون رود دجله از آنجا می گذشت، محله سرسبز و پر درختی بود.
این کتاب به صورت رایگان و صوتی در وبلاگ های ایرانی و به صورت صوتی در کانال های تلگرامی موجود می باشد و هدف ما نقض قوانین نبوده و در صورت نارضایتی انتشارات و نویسنده از سایت حذف خواهند شد
- انتشار : 21/07/1400
- به روز رسانی : 20/09/1403
بررسی میشه چشم
سلام
خیلی ممنون که این رمان زیبا را داخل سایت گذاشتین واقعا جای این رمان ها خیلی خالی و حضورشان کمرنگ تر شده!
چرا تصویرها تناسب ندارند؟؟؟؟؟
دنبال تحریف تصاویر و اشخاص و انحراف جامعه هستید و مرتکب محتوای مجرمانه!