رمان دختر حاج آقا
رمان دختر حاج آقا رمان دختر حاج آقا

رمان دختر حاج آقا

دانلود با لینک مستقیم 1 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
رمان دختر حاج آقا
نویسنده
سارا تیموری
ژانر
عاشقانه، کلکلی
ملیت
ایرانی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
1768 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'رمان دختر حاج آقا' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود رمان دختر حاج آقا اثر سارا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

دختری شر و شیطون که پدرش حاج اقای به نام محله هستش و دخترمون برخلاف عقاید پدرش از هر چی که مربوط به حاجی و مذهب و ریش و... میشه متنفره و خارج از چارچوب عقاید پدرش کارایی می‌کنه و ماجرایی هایی داره که خوندنش خالی از لطف نیست!

خلاصه رمان دختر حاج آقا

حرف های نا مشخص یلدا درست کنار گوشم، کم کم برام واضح و قابل فهم شدن... دستمو تکون می‌داد و می‌گفت: بلند شو... بلندشو ياسمن... بلند شو کلاسمون دیر میشه هاااا... یاسی بلند شو... اههه! بلند شو دیگه چقدر می‌خوابی تو لامصب! ملحفه‌ی رنگ وارنگ رو کنار زدمو گفتم:اه ! اون از داداشت که دیشب نذاشت کپه مرگمونو بزاریم اینم از خودت... چی می‌خوای هی ور دلم ور ور ور ... عقب رفت و با یه نگاه به در اتاق ایمان گفت: دیشب تو بیداری بودی که ایمان اومد؟ نیم خیز شدمو با کنار زدن ملحفه گفتم: فرض

کن بودم... چشماشو درشت کرد و گفت: با همین ریخت و قیافه تو رود دید!؟ کله امو خاروندمو گفتم: فرض کن با همین سرو ریخت منو دید. دهنش باز موند با یه نگاه کوتاه به درو یه نگاه طولانی به من، دوباره پرسید: فهمید رفتیم تو اتاقش!؟ -فرض کن فهميد.. یا حضرت فیل! دعوات هم کرد!؟ -فرض کن کرد... اه! یلدا چقدر سوال می‌پرسی... ساعت چنده!؟ یلدا لباس پوشیده و آماده جزوه و کیفش رو از روی میز برداشت و گفت: ساعت هفت صبح! برو خونه چکشی لباس بپوش چکشی بیا پایین... تو که نمی‌خوای بازم به

کلاس استاد ستوده دیر برسی... می‌خوای!؟ با خوابالودگی گفتم: نه نمیخوام! دستشو سمتم دراز کرد و گفت: پس بلند شو تا زود بریم باهاش صحبت کنیم... دست یلدارو گرفتم و با پوشیدن لباسام هر دو با هم از خونه بیرون اومدیم... یلدا تو حیاط منتظر موند و منم بالا رفتم تا برای رفتن به دانشگاه آماده بشم... استاد ستوده با اینکه سرش تو لپ تاپ و کلی ورقه بود اما تا متوجه حضور ما شد نگاهشو از وسایل پراکنده‌‌ی روی میز برداشت و به یلدا اشاره کرد که می‌تونه بشینه اما درمورد من کمی مکث کردو بعد گفت: تو نيا حبيبي ...

باکس دانلود

دسترسی به دانلود با خرید تکی یا خرید اشتراک ویژه امکان پذیر است

خرید تکی و دانلود 35,000 تومان
خرید اشتراک ویژه و دانلود

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دیوان حافظ