رمان درختی که با من می خواند اثر F_PARDIS
عنوان | رمان درختی که با من می خواند |
نویسنده | F_PARDIS |
ژانر | تراژدی ، کوتاه |
تعداد صفحه | 9 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان درختی که با من می خواند اثر F_PARDIS (نویسنده اختصاصی رمان بوک) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
من نه میتوانم بخوانم و نه میتوانم بگویم، اما صدای درخت را میشنوم که با من میخواند …
خلاصه رمان درختی که با من می خواند
بی توجه به حرف های مادرم مانند همیشه از کلبه بیرون آمدم و به سمت تپه ی عزیزم راه افتادم. خورشید طلایی آرام آرام بالا می آمد و دشت را روشن و روشن تر می کرد. به بالای تپه رسیدم و زیر انداز کوچکی را از سبد در دستم خارج کردم. آن را کنار درخت روی چمن ها پهن کردم، بعد دفتر نقاشی و جعبه مدادهایم را روی آن پرتاب کردم و نشستم. بعد از مدتی از نقاشی کردن خسته شدم و به تنه ی پهن درخت تکیه کردم. مادر را میدیدم که به سمت مزرعه می رود.
یک ماه از رفتن پدر میگذرد؛ وقتی می رفت گفت: – دو ماه دیگر بر میگردم. اما به احتمال زیاد بازهم بد قول می شود. دراز میکشم و به آسمان خیره می شوم. مادر همیشه می گوید: – برو و با بچه های دهکده بازی کن! اما خودش هم خوب می داند آنها با من بازی نمی کنند! فقط می گویند: – نمیتوانی حرف بزنی پس تو را راه نمیدهیم.
پیرزن فالگیر دهکده هم میگوید: – تو نحس هستی، چون با آمدن تو پدرت بیکار شد!
- انتشار : 28/10/1400
- به روز رسانی : 20/09/1403