دانلود رایگان رمان در معبد سکوت تو رقصیدم اثر نسیم شبانگاه
دانلود رمان در معبد سکوت تو رقصیدم از نسیم شبانگاه با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
هم اکنون داستان زندگی دختری آرام و نازپرورده به نام ترنم را برایتان تدارک دیده ایم که بعد از مرگ پدرش و ازدواج مجدد مادرش با عمویش، به همراه پسرعموهایش (برادرهای نانتی اش) در منزل آنها زندگی می کنند و جهت فرار از ازدواج اجباری که با کمیل پیش رویش گذاشته اند، خود را درگیر درس و دانشگاه می کند، چرخ روزگار باعث تاوان دادن اشتباهی و بی آبرویی به همراه جنینی در شکم …
خلاصه رمان در معبد سکوت تو رقصیدم
به طرز مضحکی می دانم که می داند دروغ می گویم. و مضحک تر این که هنوز اصرار دارم، به این دروغِ از آغاز محکوم به رسوایی ادامه بدهم. گویی فندک میکشم که آتش میگرد و من میسوزم میان نفیر وحشتناک صدایش. و از جا میپرم با صدای بلند دستش که به در پشت سرم کوبیده میشود… -دروغ نگو… دروغ نگو… بگو کجا بودی با کی بودی تا نزدم نکشتمت…
هیچ کس به اندازه ی من نمی داند که این مرد فقط یک تهدید تو خالی نیست و به حرفهایش عمل میکند. پتانسیل این را دارد که به راحتی آب خوردن به حرفش عمل کند. این میزان شکار بودنش فقط میتواند یک دلیل داشته باشد.او میداند من کجا بودم؛ با کی بودم. جمله ی بعدی که میگوید آب جوش می شود و از سرم سرازیر میشود و همه ی تنم را میسوزاند
کی بود اون بیشعوری که اونطور پیشش بودی و باهاش گرم میگرفتی؟ او مرا دیده. مرا در بغل مجتبی دیده. این هم از اقبال خوشم بود.مردی که به خونم تشنه بود درست روزی به دنبالم آمده که بعد از قریب به سه سال مجتبی هوای مرا کرده. و یادش افتاده گوشه ای از دنیا ترنمی روی زمین هست که دل میزند برای دیدنش. آچمز… تنها کلمه ای که مناسب حال این لحظه ام است. کلمات را گم کرده ام. همیشه دست و پایم جلوی این مرد لرزیده است، اما اینبار حکایت چیز دیگریست
اصلا دست و پایی حس نمیکنم که بلرزد یا نلرزد. برادرم بود او که در آغوشش « نمیدانم چه بگویم… بگویم ؟» دیده ای مرا به خون برادرم تشنه است. نه تنها خودش، که همه ی خانواده اش به خون عزیزترینم تشنه اند. می شود عذر بدتر از گناه. ؟» نامزدم بود « بگویم می داند نامزد داشتم. ته و تویش را نمی داند، فقط می داند که داشتم. قطع به یقین حدسش هم همین است که این طور گر گرفته …
منم با خوندن قسمت های اول رمان گیج شده بودم ولی بعدش به شدت قشنگ شد و جزو رمان های خوبیه که خوندم البته یکم آخرش رو کش داده بود
آقا خیلی قشنگ بود ولی خیلی کشش داده بود اولش از بس گنگ بود میخواستم قید خوندنش بزنم ولی هر چی جلوتر میرفتم جذاب تر بود لطفا نویسنده گرامی یکم رو قلمش خوب کار کنه که ما رمان به این قشنگی بتونیم از اول مشتاقانه بخونیم
عالی بود
حس غم داره و حین خوندن سنگین خواهید شد و دپ
خوووب بود
خوب و تا حدودی آموزنده بود ولی خوب یکم آدم رو غمگین میکرد ولی از پس روشن کردن ابهاماتش خوب بر اومده
خیلی رمان قشنگی بود
و ممنون از نویسنده به خاطر رمانی که نوشته
ایا پایان خوشی داره ؟
رمان زیبایی بود. لذت بردم.