دانلود رمان راز یک سوگند اثر شکیبا پشتیبان
دانلود رمان راز یک سوگند اثر شکیبا پشتیبان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سرگذشت دختری به اسم آدنیس رو نقل میکنه که منش به شدت مثبت داستان مون و در گذشته به باند بزرگ و یه نیروی پلیس افشا کرده ، در حقیقت دستگیرشون کرده ، آدنیس داستان ما پلیس ، ولی حالا جان مرده ای داره ، دیگه مثله قبل خشنود و سرزنده نیست ، ضعیف شده و ازجنس شیشه است که با کوچکترین آسیب میشکنه و نوسازی نمی شه ، چرا ؟ چون یه سری از باند قاچاقچیان تمام خانواده اش و کشتن و آدنیس بی گناه مظلوم خودش رو مقصر مرگ پدر و مادرش میدونه …
خلاصه رمان راز یک سوگند
در سایه های اشک تو تصویر می شوم … با واژه های شعر تو تعبیر می شوم … با آخرین نگاه دو چشم جوان تو من قطره قطره می چکم و پیر میشوم … خبری نیست … خیاطی میکنم آسمان را به زمین می دوزم و چشم هایم را به در! … خدا می داند دلم را چند بار کوک زدم که این چنین دل تنگم ، راز یک سوگند!
راوی : آدنیس من از تبار غمم ، غمی که پایانی ندارد و به تمام وجودم ریشه کرده و نابودی را به رستاخیز بسته است … من سرشار از دردم ، دردی که هیچ وقت از بین نخواهد رفت! … همیشه دوستم سارمينا به من می گوید : هی دختر آخه چی تو رو از سنگ کرده ؟ به خدا که هنوز دلیل سنگ شدنم را نمی دانم! … ولی می دانم مادر گرانبهایم را از دست داده ام … پدر مهربانم را از دست داده ام … برادر بزرگم آدونیس را از دست داده ام و خواهری که تازه داشت وارد دانشگاه میشد!
آندیا را از دست داده ام … من خود کردم و در این دل دردم گله هاست آه که عاشق شدن عادت کم حوصله هاست و من ،
آری من هرگز عاشق نخواهم شد! … امن … آری من دختری به نام آدنیس امینی فر بیست و چهار ساله از تهران که لیسانس پلیسی دارم،میگویم که عاشق نمیشوم! … من یک بار عاشق بودم … آن همه عاشق خانواده ام،کسانی که با تمام وجود می پرستیدم شان!
آنها را از دست دادم و تنها شدم و بار دیگر نمی خواهم با عاشق شدنم جان کس دیگری گرفته شود … من دیگر عاشق نخواهم شد تا کسی از دست نرود تا کسی نمیرد! … آه که اصلا دلم نمی خواهد صحنه تصادف شان را یادم بیاید … نمی خواهم خاطرات مرگشان روح مرا درد دهند و سوهان عذاب کشیدنم باشند …