رمان زندگی و سکوت مریم اباذری
عنوان | رمان زندگی و سکوت |
نویسنده | مریم اباذری |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 174 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود رمان زندگی و سکوت اثر مریم اباذری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان
قصه ی زندگیِ سارا، برخلاف قصه های دیگر، نه از یک روز سرد و پاییزی شروع شد و نه در کنار ساحل، زیر نورِ ماه و مهتاب به پایان رسید! سارا، دختری سرگشته در هجوم اتفاقاتی، که سرنوشت برایش رقم زد… همه چیز از آن شبی شروع شد که قرار بود سارا، پا در خانه ی امیدش بگذارد و زندگیِ رویاییش را با بهرام آغاز کند؛ غافل از آن که سرنوشت چیز دیگری برایش مقدر کرده بود…
خلاصه رمان زندگی و سکوت
صدای بوق بوق ماشین های پشت ماشین عروس، تمام فضای تونل را پر کرده بود. ساعت 11نیمه شب بود و بجز ماشین عروس و همراهانش کسی در تونل نبود. فقط صدای بوق بود و جیغ و خنده… ولی شاید هیچکس به اندازه ی بهرام و سارا خوشحال نبود. با خود فکر می کردند خوشحال ترین و خوشبخت ترین آدم های دنیا هستند و هیچکس نمی تواند این شادی و خوشبختی را از آن ها بگیرد.
صدای قهقهه ی سارا در میان شلوغی تونل به سختی شنیده می شد. اما خودش به قدری هیجان زده و خوشحال بود که گمان می کرد بلندترین صدای دنیا را دارد! بهرام از هیجان حضور سارا در کنارش، این بار به عنوان شریک زندگی اش، در پوست خود نمی گنجید و دلش می خواست به همه ی دنیا بگوید که امشب خوشبخت ترین آدم روی زمین است…
_ دوست دارم
_ چی؟ نمی شنوم
_ معلومه که شنیدی
_ نه بابا میگم نشنیدم
_ شنیدی من می شناسمت
_ خب دوباره بگو چی میشه مگه
_ گفتم دوست دارم، عاشقتم
_ منم دوست دارم
_ چی؟
_ خیلی لوسی بهرام
_ چاکریم… پایه ی یه کار خفن هستی؟
_ چی؟
_ وایسا بهت می گم…
- انتشار : 12/03/1400
- به روز رسانی : 20/09/1403
این ۱۷۲ صفحه بود. نخوندم ولی درستش کنید🗿
بد نبود ولی خیلی قشنگ ترم میشد باشه آخرکار باهم خوب بشن و عاشقانه تموم بشه
کاشکی هم بجای بهرام شهاب مرده بود 😓🥺😭🙄
واقعا رمان چرت و داغون و غیر حرفه ای نوشته شده
افتضاح بود