رمان سنگ قلب مغرور
عنوان | رمان سنگ قلب مغرور |
نویسنده | asiyeh69 |
ژانر | عاشقانه , کل کلی |
تعداد صفحه | 601 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | تیم رمان بوک |
دانلود رمان سنگ قلب مغرور اثر asiyeh69 به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
داستان خاص مهرا عظیمی با چشمان درشت قهوه ای و پوست سفید مایل به گندمی که خانواده خود را از دست داده و در شرکتی که رییسش به سنگ قلب مغرور معروف است شاغل است و دوستی صمیمی اش مادر بزرگش ناراحتی قلبی دارد و باید عمل شود و به پول نیاز دارد …
خلاصه رمان سنگ قلب مغرور
ابروهای تقریبا پهن و کوتاهی داشتم جالبه هر کسی که میدید فکر میکرد که کوتاهشون کردم ولی من حتی بهشون دستم نزده بودم … همینجوری مرتب و تمیز و البته کوتاه بودن … موهای قهوه ای روشن حالت داری داشتم که بلندیش به روی باسنم میرسید و موقع حموم باید قبلش حسابی عزا میگرفتم واسه ی شستنشون اما خب بعد از خشک کردنشون کلی ذوق مرگ میشدم از داشتنشون!
اهل اصلاح نبودم … در واقع موهای صورتم بیشتر پرز بودند تا مو … منم از خدا خداسته بی خیالشون شدم … اصلا برام مهم نبودن خیلی وقته زیاد به تیپم نمیرسم … صورت تقریبا گردی داشتم که تو پره … بینی کشیده و کمی پر ، اما تو ذوق نمیزد خدارو شکر! همیشه از لبام خوشم میومد چون هم کوچیک بودم هم قلوه ای یعنی یه کلام خواستنی …
هر روز وقتی روبروی آیینه میشینم اینارو مرور میکنم و دست آخر یه خدارو شکر میاد روی زبونم اما بعد گفتنش چشمام بارونی میشه مثل الان! حاضر بودم تمام زندگیمو ، تمام اونچه که دارم الان بدم ولی بشم مهرای سه سال پیش دختری که خنده هاش ار اعماق وجودش بود …
- انتشار : 08/05/1400
- به روز رسانی : 20/09/1403
😂😂😂
داستان زیبایی بود.❤️❤️
داستان زیبایی بود کنکاش در وجود آدمی چون حسان،دختری که اشتباه میکنه ولی به اشتباهش ادامه نمیده، دوستی نوشته بود چرا از خود گذشتگی کرد از خانوادش پول نگرفت یادمون نره اشتباه دختر ۲۲ ساله بود اگر مسیر درست را می رفت که زندگی عادی و معمولی داشت ونمیشد داستانی و درسی برای دیگران،من دوست داشتم
رمان خیلی خوبی هسا واقعا من خیلی پسندیدم ژانرش هم کارمند رئیسی هست