رمان سپید دندان
عنوان | رمان سپید دندان |
نویسنده | جک لندن |
ژانر | داستانی، خارجی |
تعداد صفحه | 324 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان سپید دندان اثر جک لندن به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سپید دَندان رمانی از جک لندن نویسنده آمریکایی است. این رمان نخست به صورت پاورقی در مجله آوتینگ در سال ۱۹۰۶ منتشر شد. داستان در جریان هجوم جویندگان طلا در کلوندایک رخ میدهد. جک لندن زندگی سگی را که خون گرگی دارد دنبال میکند. او در این رمان به مسائل اخلاقی و تقابل وحشیگری و تمدن انسانی میپردازد. این رمان مکمل دیگر رمان مشهور جک لندن به نام آوای وحش است. سپید دندان با ترجمه محمد قاضی به فارسی منتشر شده است …
خلاصه رمان سپید دندان
گرگ خاکستری ناگهان بر آن ها تاخت تقصیر خودش بود. احتیاط نکرده بود و بدون اینکه جلو پایش را نگاه کند، همین طور جلو رفته بود. گرگ خاکستری ” شب پیش را به شکار پرداخته بود و حالا تازه از خواب بیدار شده بود. گیج خواب بود. آرام از تپه پائین می آمد تا کنار نهر آبی بخورد. خوب زیاد هم تقصیر نداشت. چون نمیدانست از غارتان هر چطور است. وانگهی تاکنون هم در این فاصله راه برایش اتفاق ناگواری پیش نیامده بود. از درخت کاج شکسته عبور کرده بود و داشت در میان درختانی که حاشیه بیرونی جنگل قرار
داشتند میدوید که ناگهان چیزی دید و بو کشید. در مقابلش پنج شش موجود زنده که تاکنون نظرشان را ندیده بود، آرام روی زمین نشسته بودند این اولین برخورد او با انسان بود. پنج شش نفر از دیدن گرگ کوچک از جایشان تکان نخوردند. حتی دندانشان را نشان ندادند و غرش هم نکردند. این برای گرگ خاکستری خیلی هم عجیب بود. آنان ساکت و آرام بودند و حرکتی هم نکردند گرگ خاکستری دیگر حرکتی نکرد. غریزه ناشناسی او را تشویق به فرار میکرد اما غریزه ناشناس دیگری به او امر میکرد که بماند و فرار نکند. سراپا
در رازی ناشناخته غرق شد. احساس حقارت میکرد. از این حس ناراخت گردید. حس میکرد که قدرتی بالاتر از قدرت خودش که از خیلی پیش وجود داشته ــ بر روح و جسم و جانش به نحو عجیبی سنگینی میکند. گرگ خاکستری تا کنون آدمیزاد ندیده بود. اما از طریق غریزه ماهیت آدمیزاد را حس میکرد. آن راز ناشناخته به او میفهماند که آدمیزاد بر بسیاری از حیوانات تاخته و آنها را مغلوب کرده است. حالا که داشت با دو چشمانش به آدمیزاد نگاه میکرد حس میکرد که این چشمان خودش نیستند که آدمیزاد را تماشا میکنند …
- انتشار : 29/06/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403