رمان سیاه سرکش
عنوان | رمان سیاه سرکش |
نویسنده | یاسمن فرحزاد |
ژانر | عاشقانه، تخیلی، ماجراجویی، معمایی |
تعداد صفحه | 1693 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان سیاه سرکش اثر یاسمن فرحزاد به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
روسلا دختر خاص و قدرتمندی است که در قبیله ای مرد سالار به دنیا امده، که راز های زیادی دارد بعد ازدواج مخفیانه اش با خون آشام دورگهای شب ها، مورد اذیت و آزار جادوگری مرموز و نقابداری قرار میگیرد که با یک کلمه بی هوشش میکند و مدعی است جفت حقیقی روسلا است و هروقت قدرتمند بشود به سراغش می آید، اول گمان میکند خواب دیده تا اینکه …
خلاصه رمان سیاه سرکش
هوا کمی سرد بود و هوا تاریک و نمور! باد میوزید. افراد یگان ویژه، عمارت اصلیای که جزو مقر فرماندهای هست رو غرق کرده بودن و جلوی ازدحام جمعیت رو گرفتن.مردمی که نگران و آشفته از وضعیت حال آلفاشون جمع شده بودن و هیچ کس دوست نداشت بلایی سر اون دختر بیاد. دختری که طی این چند روز گذشته همه کار برای قبیلهش کرد و تا حد امکان به نیازهاشون پاسخ مثبت داد. نیروهای سلحشور پشت دروازه های آهنی به رهبری بتای گله منتظر بودن، قرق به دستور امیرحسین رادمنش بود و هیچ احدی حتی اعضای گله اجازه ورود و دیدار با جفت
سلحشور رو نداشتن و کی انقدر جسارت داشت که با دستپرورده بهمن مخالفت کنه؟ اگر فقط نیمی از خصوصیات عموش رو به ارث برده باشه با هر بی نظمی و نافرمانی به بدترین شکل ممکن پاسخ میداد. اوضاع به نظر پیچیده می اومد حسام با دستور صریح امینی تازه از گرد راه رسیده بود و از دیدن جمعیت و پچ زدن هایی که نگرانی و دلواپسی قلبی مردم رو نشون میداد شوکه بود مردم زخم خورده این خاندان هستن زیاد به ذائقه حسام خوش ننشست اون دختر رو به اندازه فیروز و حتی بهمن رادمنش قبول نداشت و با برگشتن برادر بزرگترش مطمئن بود، قدرت این
خاندان بیشتر خواهد شد. گوشه دیوار ایستاد و به موهای بهم ریخته ش چنگ زد، خستگی از وجناتش چکه میکرد و سرش تیر میکشید. نگاه به چراغ های روشن عمارت درندشت دوخت و چند ثانیه پلک بست. امیرحسین وسط سالن دایره ای قدم میزد، تک به تک عروقش در حال گسستن بودن دو شب طولانی نخوابیده بود و الان به حدی سردرد داشت که دلش میخواست دچار یک مرگ مغزی طولانی مدت بشه. -اینطوری امانت داری کردی؟ اینطوری گفتی نمیذاری یه مو از سرش کم بشه؟ داد نمیزد ولی رگ های گردنش از قرمزی متورم شد، امینی شرمنده نگاهش کرد …
- انتشار : 31/04/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403
فروشی و به صورت آنلاینه
رمان بشدت عالی و متفاوتی هست ولی چرا کامل نیست
لطفا پاسخ گو باشید جلد دوم هم داره؟؟