رمان شب دور از خورشید

دانلود رمان شب دور از خورشید اثر نصیبه رمضانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

لب های فرو رفته درهم من بسته ماند…چشمم میانت دیدن و نخواستن تو که کم هم نبودی، هاله ای کم رنگ میان عسلی هایم کشید…نمی گذاشتی…دست بی رحم گذشته ام با تو گلویم را می فشرد…و نمی گذاشت ندای مهر تو را پاسخ بدهم…در را بستم و قفلش هم نکردم…خودم هم خسته شده بودم…استاد دروس روانشناختی ما می گفت برای تکرار رفتار ناشایست باید چاره اندیشید و راهکار داد…

خلاصه رمان شب دور از خورشید

شده یک روز به خودت بیایی و دست خودت را بگیری و خودت را ببری به دنبالخانه ات بگردی …با خودت و تنهایی..بعد بترسی که دستت را به کس دیگری بسپاری…خودت ،خودت را محکم گرفته ایی تا مبادا گم بشوی میان هجوم روزها و سالهای قد کشیدنت…

تو که ، یار داری…مونس و همدم …همه را داری ولی باز آن که خودت دلت بخواهد را نداری…با این وجود از این همه دارایی، من یک دختر به دور از خورشیدم…من یلدام…یلدای دور شده از خورشید فردا….همان یلدایی که پایان آخرین سقوط برگ جا مانده از دیروز را شاهد بود….و من یلدای امروزم.. آغاز یک سرمای دلچسب ،میان یک رنگی به خواب رفته زمستان…

آخر می دانی چیست ؟من یلدای…. دور از خورشیدم…به دور از جایی ام که نمی دانم کجاست؟باز می روم ،…..راه می روم ….خودم را به دنبال خودم می کشانم….تا به خودم برسم…شما هم با من همراه می شوید آیا ؟دستتان را بگیرم و با خودم ببرم…..