رمان عروسک جون فاطمه ایمانی

عنوانرمان عروسک جون
نویسندهفاطمه ایمانی
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه840
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک
رمان عروسک جون

رمان عروسک جون

دانلود رمان عروسک جون اثر فاطمه ایمانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

می دونی عروسک جون وقتی دنیات به کوچیکی شهری شه که توش نگاهها همه آشنا اما قلبا نا آشنان، وقتی رویاهات به طرز خنده آوری تو یه حجم سفید پیچیده ومیون یه جمع سیاهپوش که چشم دیدنت رو ندارن به خاک سپرده می شه، وقتی آخرش می فهمی همون رویاها فقط یه مشت کابوس بودن، اونجاست که حس میکنی دیگه چیزی برای ازدست دادن نداری و به آخر خط رسیدی اما، من میخوام رو پاهام بمونم. فقط به خاطر تو عروسک جون …

خلاصه رمان عروسک جون

نمی تونم دلمو با این حرفا خوش کنم … باید اونقدری فکرشو مشغول این قضیه کنم که پی اون موضوع رو نگیره … به هرحال دیر یا زود من قیم چیکا می شم تا اونموقع هم خدا بزرگه و انشاﷲ همه چیز درست می شه و حین گفتن این حرفا نگامو به فربد دوختم که از ماشین پیاده شده و نگاش به مسیر ما بود

این دو هفته ی آخری که به امتحانم مونده، دیگه روز و شبم یکی شده بود … طفلی مازی و افسون هم گرفتار من و دردسر هام شده بودن و طبق آخرین خبرهایی که داشتم زن عمو منتظر دادن امتحانم و پیش کشیدن قضیه ی خواستگاری بود … راستش با اینکه نداشتن فربد و دور بودن ازش سخت بود اما پای زن عمو که وسط می اومد مردد می شدم

اگه قلباً راضی نبود چی؟ اگه در نهایت مجبور شده بود پا پیش بذاره چی؟ تو این دو ماهی که از خونه بابا بزرگ بیرون زده و با دل شکسته به این خونه پناه آورده بودم بارها خواسته بود منو ببینه و نشده بود … هربار فربد با لجبازی مانعش می شد و فرناز کارشو بی فایده می دونست … این خواهر و برادر زن عموی بیچاره رو با رفتارشون به ستوه آورده بودن و من بابت این موضوع واقعاً شرمنده بودم

اما روزی که تو نشیمن کوچیک خونه درست روبروی هم نشستیم و اون با حس دلتنگی بهم زل زد، نتونستم جلوی سر ریز احساساتمو بگیرم … همش چند ساعتی نمی شد که امتحانم رو داده و به خونه برگشته بودم و مازی بهم خبر داده بود زن عمو قراره بیاد اینجا و اون دست تو و افسون رو گرفته و از خونه بیرون رفته بود

یه تونیک آبی تیره و شلوار جین پوشیده بودم … موهامو هم دم اسبی بالای سرم جمع کرده بودم … تو نگام بی خوابی روزهای گذشته بود و تو قلبم استرس حرفایی که منتظر شنیدنش بودم … به بخاری که از فنجون های چایی جلومون بلند می شد خیره بودم اما نمی تونستم واسه چند لحظه رو یه نقطه تمرکز کنم …

دانلود رمان عروسک جون
3.3 مگابایت
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان عروسک جون فاطمه ایمانی
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها