رمان غصه ای از غم
عنوان | رمان غصه ای از غم |
نویسنده | زهرا عبدی (دلربا) |
ژانر | عاشقانه، غمگین |
تعداد صفحه | 16 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان غصه ای از غم اثر زهرا عبدی (دلربا) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
لذتی دارم به اوج درد! دردی که خود می دانم دوا ندارد. این مکان، مکان تنهایی است. مکانی که نمیتوانم توصیفش کنم یا ابرازش کنم. آخر این حس ابراز ندارد، درد دارد. قلبم اوج و اوج پرورش یافته ای این بازیچه است. غم دارم اما به چه گناه؟! غصه هام خلاصه در اشک هایم است. مشت مشت شده این دستان روایت دارد چه روایتی! آخر دلم سنگین این غم دار است. بگو بدانم یا توصیفش کنم. دلم گرم نیست که خوش باشم بر این زندگانی. دنیا ثابت کرد من نیستم که بخواهم باشم. این زندگی است و این من …
خلاصه رمان (دلنوشته) غصه ای از غم
خیانت ها تا کجا؟! بی وفایی تا کجا؟! من تنها صرف از خود نیستم. استحقاق عشقی نبودم اما چه کنم که این شدم. چه کنم که تنهایی نصیبم شد. دعا نمیکنم که تنها شوی! تو لایق بهترین ها هستی. همانا که من لایق این تنهایی ها هستم. آهنگ های دلم ترانه های غمگینم اوج این لذتم را در این عشق ثابت می کن. که حرف هایت اگر زخم زبان باشد کن باز هم برایت همین آرزو را دارم. تو لایقی، تو زیبایی مانند این متن ها.
خون جگر نمی شوم اما تو بهار منی. بدترین ها را برای خود میدانم چرا که تو مرواریدهای چشمان من هستی. غصه ای از غم.مرواریدی که از بین صدف انتخابت کردم. علت این دلیل ها را چه نامم؟! کاش میشد تمام حسرت هایم را دور بریزم. آخر نمیشود که آرزو شود.!!! بگو غلط است بگو من همینم که همین. اما تو هنوز هم در حال دردی! این است تمام عذابم. بگو غلط است بگو همهی آنها خلاصه در اشک هایش است نه زجرهایم!
پر بغض می نویسم تمام متن هایم را. خاطره دارم با تو. با آن نغمه های نگاهت. با آن لبخندای از ته دلت. میدانم قلمم سست شده. میدانم قلبم رنجور شده. غصه ای از غم. آخر تو نمی دانی چی می کشم. خوب میدونی تو را دوست دارم. اما تقدیر این چنین نیست که وانمود می کند تنهایی اوج دارد مانند حال و گذشته و آینده. ترانه هایش در این متنها خلاصه شده. شاید باید باور کنم مرگ نزدیک است و تو دور. صورتم خیس شده این است
عشق من. گفته بودم پرورده ای عشقم. باور کن این نیست که فکر می کنی. دنیا مکافات من شده نه تو. تو شاد باش آخر حقت این نیست. آخر من بازیچهی این زمانه ام. تمام دست خط هایت را دارم مانند این قلم. پژمرده نشده این گل هایت. هنوز تک تکشان دارم مانند این خط های قلبت. قلبم دارد درد میکشد کاش بگویی بمانم یا بروم؟! بسوزم یا بمیرم؟! سکوت نکن بگو!!!! غم دارم بفهم مرا در این بلا بدان و درک کن سخت است. اشکانم تو شدی چرا این چنین شد.
- انتشار : 11/05/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403