رمان قلب بدون خانه
عنوان | رمان قلب بدون خانه |
نویسنده | الهام صفری |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 494 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود رمان قلب بدون خانه از الهام صفری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سوپرایز ویژه دیگری برای شما کاربران عزیز / حال خدا را خوب می فهمم، خدا هم حرف مرا، حال فراموش شدگان را بی شک تنها فراموش شده می فهمد، من فراموش شده ام، ولی بازگشتم تا یادآوری کنم خودم را، قلب بدون خانه داستان زنی فراموش شده به نام لی لی است، آمده تا بگوید هست، زنده و هوشیار، هیچی از گذشته را فراموش نکرده و شما هم او را به فراموشی نسپارید …
خلاصه رمان قلب بدون خانه
در کافی شاپ را باز کرد و وارد شد … صدای زنگوله در فضا پیچید … بعد از چند روز هنوز به این صدا عادت نکرده بود و چشمش به دنبال منبع صدا گشت … چند میله ی فلزی که از صفحه ای با ارتفاع مختلف آویزان بود … با چشم میزی را که در این چند روز میزبانش بود را پیدا و خالی بودنش کمی گره ابرویش را شل کرد … میزی دو نفره در گوشه ی سالن که به پنجره چسبیده بود و دید کاملی از خیابان در اختیار می گذاشت.
مستقیم به طرف میز رفت و کیفش را روی میز گذاشت و نشست … بسته ی سیگار و فندکش را از کیف بیرون آورد و یکی را روشن نمود و بسته و فندک را روی میز گذاشت … خیره به بیرون کام عمیقی گرفت و دود را در ریه نگه داشت و آرام از بینی بیرون داد … انگار می خواست حداکثر استفاده را ببرد … نزدیک شدن پسر جوان را حس نکرد و فقط دستی را دید که زیر سیگاری را مقابلش نهاد
بی حرف سری به نشانه ی تشکر تکان داد … چیزی میل دارید براتون بیارم … نگاهش را در صورت پسر چرخاند … جوان خوش قیافه ای بود … می دانست گارسون نیست، لباس فرم نپوشیده و اکثراً یا پشت صندوق و یا در حال رفت و آمد به اتاق مدیریت دیده بودش.
توجه: این رمان جدید که در بقیه سایت های رمان های عاشقانه ایرانی فروشی می باشد، برای اولین بار در سایت رمان ما منتشر می شود
- انتشار : 11/02/1399
- به روز رسانی : 20/09/1403
اولش خیلی خوب شروع شد یجوری که منو وادارم کرد ادامه بدم به خوندن…………..
اما من منتظر یه پایان خوب و دلنشین بعدازاونهمه درگیری شخصیتها داشتم نه یک پایان بی مفهوم و مزخرف!!!
یعنی اونهمه وقت گذاشتم برای خوندنش ولی درپایان تکلیف هیچکدوم از شخصیتها معلوم نشد
هیچکدومشون تغییر نکرد زندگیشون ……….همون جوری که از اول رمان بودن در اخرش هم همونجوری موندن!!!
وقتم رو تلف کردم فقط با خوندنش البته نمیدونم جلد دومی داره یانه بهرحال پایان بیمعنایی داشت
با عرض پوزش از نویسندش!!