رمان ماهور
عنوان | رمان ماهور |
نویسنده | بهار اشراق |
ژانر | عاشقانه، معمایی، انتقامی، بزرگسال |
تعداد صفحه | 2088 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود رمان ماهور اثر بهار اشراق به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
ماهور خانم دکتر زیبا و جذابی که با مرگ پدر و مادرش بعد از سال ها از امریکا به ایران برمیگرده. به خاطر اتفاقاتی سفرش طولانی تر از اونچه که فکرش رو میکنه میشه… خواهر برادر کوچکتری که کسی رو بجز اون ندارن و برادر بزرگی که معتاده باعث میشه برای مدتی ایران بمونه که با پیشنهاد صیغه از طرف پسرعمه متاهلش کاوه مواجه میشه … اتفاقاتی میفته که باعث اخراج ماهور از بیمارستان میشه در همین حین… رازهایی از زندگی نامزدش نیما برملا میشه که باعث میشه تصمیم سختی بگیره و …
خلاصه رمان ماهور
به بهشت زهرا که رسید تلفن هایش را زده بود. با لیزی حرف زده بود قرارهایش را کنسل کرده بود. گفته بود برایش فرم مرخصی رد کرده است. با پرفسور اسپنسر هم حرف زده بود و گفته بود معلوم نیست کی برمیگردد. پروفسور زیادی به او لطف داشت با شنیدن خبر فوت پدرش گفته بود تا هر زمان که لازم است بماند و نگران کلاس هایش نباشد. با دیوید تماس با اینکه دیوید در جشن تولد دوستش بود، به او لطف کرده بود و نیم ساعت بااو حرف زده بود. پیرمرد خوش مشربی بود همیشه آرزو داشت وقتی پیر میشود به اندازهی
او شاد و سرزنده باشد. بعد از صحبت های دیوید احساس آرامش میکرد. دیوید به او گفته بود اینکه تا این حد ناراحت است کاملا طبیعی است. گفته بود سال ها پیش هم که او پدرش را از دست داده همگی آن حس ها را داشته گفته بود مهمترین کاری که الان باید انجام دهد، سوگواری است. گفته بود بزرگترین مشکل ما آدم ها این است که در زمان مناسب کار درست را انجام نمیدهیم و بعدها با گذشت زمان ما در آن اتفاق گیر میکنیم و همچنان خودمان را بابت آن اتفاق سرزنش میکنیم. گفته بود این روند طبیعی روزی هزاران
بچه به دنیا میآیند و هزاران نفر هم از دنیا میروند. کسی نمیتواند جلوی این رفتن ها را بگیرد. گفته بود ما تنها کاری که میتوانیم بکنیم، این است که با این اتفاق کنار بیاییم گفته بود حسرت خوردن راجع به گذشته دردی را از تو دوا نمیکند و هیچ فایده ای ندارد. چه بسا اگر تو با پدرت حرف میزدی و تمام این سال ها رابطهی خوبی داشتی اتفاق بدتری برایش میافتاد و زودتر از دنیا میرفت. گفته بود درست است که حالتهای بهتری هم برای رابطه تو با پدرت میتوانی تصور کنی، اما باید یاد بگیری که زندگی همیشه به حالت …
- انتشار : 16/07/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403