رمان مستر سیبیل
عنوان | رمان مستر سیبیل |
نویسنده | سحر براتی |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
تعداد صفحه | 1032 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب رمان مستر سیبیل اثر سحر براتی به صورت فایل PDF نسخه کامل قابل اجرا در اندروید، آیفون با ویراستاری جدید و لینک مستقیم رایگان
سحر، به هدف قبولی در دانشگاه افسری و ورود به نیروی انتظامی و پلیس شدن با علاقه درس میخواند، درحالی که پدرش مخالفت این انتخاب اوست! زمانی که به دلیل ورشکستی پدرش، آنها مجبور میشوند در یکی از طبقات خانهی یکی از اقوام دور ساکن شوند که سحر از کودکی دلباختهی عرشیا پسر آن هاست سحر فرصت پیدا می کند تا به برای رسیدن به آرزویش تلاش کند …
خلاصه رمان مستر سیبیل
“از زبون سهیل” با صدای بوق ماشین به خودم اومدم و کش و قوسی به خودم دادم و از جام بلند شدم. وحید روی شکم مثل سوسک چسبیده به زمین خوابیده بود. از جام بلند شدم نگاه شیطانی به وحید کردم و کنارش نشستم. دستم رو گذاشتم رو شونه هاش و تند تند تکون دادم و اسمش و صدا زدم: وحید وحید پاشو بدو بلند شو. وحید با هول از جاش بلند شد ولی با دیدن صورت خندان من فهمید که سرکاره. با حرص از جاش بلند شد و گفت:
مرتیکه مگه مرض داری؟ _نمی دونم شاید اینها رو بیخیال بابا اصلا دلت میاد من تنهایی بیدار باشم و تو تنهایی خواب باشی؟ وحید به حالت ناله گفت: آره بابا آره دختره داشت جواب مثبت میداد اه لحظه آخرو پروندی نذاشتی ببینم چی می شد! با خنده از جام بلند شدم و بیرون رفتم مامان اینا هم همون لحظه توی خونه اومدند. سلامی دادم و اومدم برم که سحر رو گوشه پذیرایی دیدم. سریع به مامان اشاره کردم و اونم رفت بالا سرش تا صداش کنه.
آخه مگه واجبه اونجا بخوابه؟ نگاه کن.روی شکم خوابیده بود و یک پاش صاف و اون یکی پاش تا بود و زانوش تو دلش بود. روسری اش که از سرش افتاده بود و پاچه شلوارش هم نصف زانو بالا اومده بود. عین آدم هم نمی خوابه آدم دلش خوش باشه که خواهر داره! با دستی که رو شونه ام اومد به خودم اومدم و با وحید رو به رو شدم.در حالی که لبخند پت و پهنی زده بود اشاره به سحر کرد و گفت: _خواهرته ها! پوکر نگاهش کردم …
دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است
- انتشار : 02/01/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403