رمان میخونه چشمات

رمان میخونه چشمات
عنوانرمان میخونه چشمات
نویسندهمهسا اربابی
ژانرعاشقانه
تعداد صفحه1065
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک

دانلود رایگان رمان میخونه چشمات اثر مهسا اربابی

رمان میخونه چشمات
رمان میخونه چشمات

دانلود رمان میخونه چشمات از مهسا اربابی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم

داستان، ماجرای دختری است که عشقی ممنوعه گریبانش را می گیرد، یک نامزدی اشتباه در گذشته باعث میشود نتواند عشقش را بروز بدهد، زیرا عاشق کسی شده که فامیل نامزد سابقش می باشد، آن هم نه فامیل دور، بلکه فامیل درجه یک …

خلاصه رمان میخونه چشمات

همیشه قرارهامون رو اونجا می ذاشتیم ،فضای دنج و خلوت کافه و پیدا کردن زوج های تازه ی دانشگاه که یکی از تفریحات ما بود .باعث شده بود اون کافه یه جورایی پاتوقمون محسوب شه کرایه تاکسی رو حساب کردم و پیاده شدم ،در کافه رو که باز کردم موجی از خنکی هوا با بوی عود ، حالم رو کمی جا آورد

صندلی های چوبی قهوه ای سوخته با میزهای همان رنگ، قفسه ی کتابی که گوشه ی کافه بود و شمع های کوچک روی میزها .محیط دنجی رو مهیا کرده بود … نگاهم رو چرخوندم و آخرین میز رو انتخاب کردم :پسری که سفارش می گرفت با لبخند ملیحی به سمتم اومد خوش اومدین ، چی میل دارین؟

منو رو از دستش گرفتم و بدون این که نگاهش کنم لب زدم .ممنون منتظر کسی هستم : لبخندش رو تکرار کرد .هرطور راحتین_ صدای باز شدن محکم در و مهتاب که به محض دیدنم به سمتم دوید و نگاه چند نفری که تو کافه بودن رو به خودش جلب کرد :باعث شد بلند شم و با تعجب بگم !چی شده؟!چه خبرته؟

دستم رو گرفت و رو صندلی کنارش نشوند ، نفس نفس می زد و .پیشونی ش کمی از عرق خیس بود !اگه بگم از سر کوچه تا اینجا رو دویدم باور نمی کنی … نیازی نیست بگی ، از وجناتت مشخصه … دستش رو بلند کرد و از پسر که مشغول سرویس دادن به میز .جلویی بود خواست که سمت ما بیاد : منو رو به دستش دادم و لب زدم چی میخوری؟

ذوق زده منو رو بست .معلومه،یه بستنی گنده سفارش دادیم و به محض رفتن پسر : با هیجان شروع کرد وای آوا، مسعود داره میاد خواستگاری ، نمیدونم اصلا چی کار  کنم : بدون این که تغییری تو قیافم به وجود بیارم گفتم ! اول خودت رو جمع کن … قیافه ش رو کج کرد !جای ذوقته؟می گم دارم عروس می شم

خب بشو! چه خبره مگه آب از لب و لوچه ت آویزونه ، تو و مسعود که از اول هم مال هم بودید با لذت به بستنی که جلوم گذاشتن خیره شدم و به قیافه ی گرفته ی مهتاب توجهی نشون ندادم تو دلم خیلی براش خوشحال شده بودم، طوری که حتی ناراحتی خودم رو هم فراموش کردم اما از اونجایی که همیشه اذیتش میکردم، خوشحالیم رو بروز ندادم

کمی که بستنیم رو خوردم با لحن بی تفاوتی پرسیدم حالا کی میاد خواستگاری؟ بادش حسابی خالی شده بود : در حالی که به بستنی ش حمله کرده بود دلخور گفت هفته ی دیگه … با تصور چهره ی ملیحش در لباس عروس نتونستم خودم رو کنترل کنم و جیغ آرومی از خوشحالی کشیدم ، دستم رو روی دستش گذاشتم و فشار کمی بهش وارد کرد …

دانلود رمان میخونه چشمات
3.32 مگابایت
PDF
دسته بندی : رمان عاشقانه
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان میخونه چشمات هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان میخونه چشمات

لطفا پس از مطالعه رمان میخونه چشمات نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
الهه
1 سال قبل

رمانی ملموس با سبک زندگی مشابه اکثر مردم و با بیان و قلمی خوب…

کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک