دانلود رایگان رمان نانجیب اثر پروانه قدیمی
دانلود رمان نانجیب از پروانه قدیمی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هم اکنون برای همراهان رمان بوک / خزان دختری باهوش و زیباست که تمام سعی و تلاشش درس خواندن و قبولی در کنکور است، برخلاف تمایل و ممانعت های خزان، شوهر خواهرش بارها سر راه او قرار گرفته و قصد اذیت و ازار او را دارد که ارباب و پسرش او را به سزای اعمالش میرسانند و خزان به تهران و منزل ارباب نقل مکان میکند، با ورود خزان به عمارت و نمایان شدن علاقه و مهربانی ویژه ارباب به او مشکلات و مسایلی پیش می آید که رازهایی از گذشته برای او فاش میشود و پای پسر ارباب به نام کارن در زندگی او باز میشود …
خلاصه رمان نانجیب
سه ماه تابستان با تمام گرماها و دلتنگی هایش رو به پایان بود … با امدن نتیجه ی کنکور روی ابرها راه می رفتم … رتبه ام در منطقه ی سه 210بود … ارباب بیشتر از خودم خوشحال بود و تشویقم می کرد … چه روز خوبی بود آنروز … کل دنیا به رویم لبخند می زدند و فکر می کردم روی قله ی قاف ایستاده ام … از ته دل خوشحال بودم و در حال پرواز بودم و پایم روی زمین بند نبود … برای تعیین رشته، ارباب یکی از دوستانش را دعوت کرد.
مردی مسن که استاد دانشگاه بود و تجربه ی زیادی داشت … به لطف ارباب با دقت تمام برایم لیست را پر کرد … به ترتیب دانشگاههای دولتی و خوب تهران را برایم زد … رشته ای که برایم مهم بود، عمران و معماری بود … بیشترین مانور را در زمینه ی همین دو رشته داد … بعد از تعیین رشته و راحت شدن فکرم در مورد انتخاب رشته ام از ارباب تقاضا کردم، سفری به شهر خود داشته باشم تا قبل از آغاز دانشگاه دیداری با مادر و پدرم داشته باشند
هر چه اصرار می کردم؛ پدرو مادرم به تهران نمی امدند … می دانستم، برایشان سخت بود، مهمان خانه ی ارباب باشند … وقتی ارباب بلیط اتوبوس را به دستم داد، از ذوق اشکم سرازیر شد … مانند سربازهایی شده بودم که مجبور به اطاعت از اوامر ارباب بودم و برای دیدار با خانواده مرخصی گرفته ام … این اطاعت کردنها برایم سخت نبود؛ دوری از خانواده بیشتر برایم سخت بود … ارباب را دوست داشتم و مانند عضوی از خانواده ام را پذیرفته بودم ولی حس اسیری را داشتم که …
رمان عاشقانه جدید و معروف نانجیب، برای اولین بار در رمان بوک دانلود کنید رمان بدون کات و صحنه دار، رمان عاشقانه هات
خیلی دوستش داشتم موضوع خوبی داشت
واقعا عالی بود خیلی خیلی جالب و زیبا خسته نباشید میگم
سلام ادمین جان میشه هر شب یه رمان بزاری؟