رمان همخونه مریم ریاحی
عنوان | رمان همخونه |
نویسنده | مریم ریاحی |
ژانر | قدیمی , عاشقانه , اجتماعی |
تعداد صفحه | 323 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |


دانلود رمان همخونه از مریم ریاحی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
با ما باشید با رمان قدیمی درخواستی همخونه / داستان جذاب زندگی یلدا، دختری نورسته و بشاش است که بعد از وفات والدینش، بهترین دوست پدرش یعنی حاج رضا (پدرخوانده) اش او را بزرگ کرده، تمام فرزندان حاج رضا خارج از کشور زندگی می کنند و پسر آخر خانه هم یعنی شهاب، به دلایلی از پدرش نفرت دارد و تصمیم دارد از ایران برود، در این بین حاج رضا از یلدا می خواهد با شرط و پیمانی با شهاب ( خودخواه، پرافاده، خودپسند ) شش ماه موقت ازدواج کند و بسان دو همخونه در کنار هم زندگی کنند و در قبال دارایی پدر بین آنها به دو نیم تقسیم شود و …
خلاصه رمان همخونه
یلدا منتظر شنیدن باقی حرفهای مش حسین نماند محوطه ی حیاط را به سرعت طی کرد پله ها را دو تا یکی کرد و وارد خانه شد … آن جا یک خانه ی دو طبقه ی دویست متری بود که در یک از نقاط مرکزی شهر تهران ساخته شده بود نه خیلی قدیمی و نه خیلی جدید اما زیبا و دلنشین بود انگار واقعا هر چیزی سر جایش قرار داشت حیاط بزرگ با باغچه ای که بی شباهت به یک باغ نبود و انواع درخت ها و گل های زیبا در آن یافت می شد در خانه به راهروی نسبتا طویلی باز می شد که دیوارش با تابلو فرش های ابریشمی زیبا تزیین شده بود و فرش های کناره ی دست بافت زیبایی کف آن را زینت می داد
راهرو به سالن بزرگی منتهی می شد که در گوشه و کنارش انواع مبلمان استیل و اشیاء گران قیمت قدیمی وجدید دور هم جمع شده بودند و موزه ی جالبی از گذشته ها و حال را ترتیب داده بودند … اتاق حاج رضا سمت راست سالن قرار داشت و چیزی که دراتاق بیش از همه خودنمایی می کرد کتابخان هی بزرگ حاج رضا بود او علاقه ی خاصی به خواندن کتب تاریخی داشت و کاهی شعر هم می خواند گاهی نیز از یلدا می خواست که برایش غزلیات شمس و سعدی یا حافظ بخواند.
در اتاق حاج رضا نیمه باز بود یلدا آهسته دستش را به در برد و چند ضربه نواخت صدای مبهمی از داخل او را به ورود دعوت کرد حاج رضا روی مبل نشسته بود و در حالی که …
توجه: این رمان در سایت های متعددی منتشر شده، که فایل اصلی این رمان در نودهشتیای قدیمی استارت خورده و در سایت تک سایت به اتمام رسیده و مطلب مابقی آدرس ها فاقد اعتبار هستند
- انتشار : 16/02/1399
- به روز رسانی : 01/12/1403
برای سرگرمی ،خوندنش خوبه ،قشنگه
همخونه! رمان جالب و قشنگی بود به شخصه خودم خیلی مشتاق به گرفتن رمانش بودم و خوندنش شروع به خوندن که کردم برام داستان جذاب شد و نویسنده هم دست به قلم خوبی داشت ولی خب یه سری ایرادهایی که داشت که اصلا واقعا انتظار نداشتم پایان رمان اینقدر بی جذاب باشه حداقل انتظاری که داخر داستان میرفت شهاب در اخر داستان از ابراز علاقه اش و عشقش به یلدذو که چقدر او را میخواهد بازگو کند
و همینطور یلدا هم از احساساتش به او همه چیز را بگوید که متاسفانه اصلا نویسنده این رو هم در اخر داستان نیاورد و خیلی مسخره رمان رو پایان داد
انتظار بیشتری داشتم از این کتابی که اینقدر سر زبان هاست….!
چقدر خوب گفتید آمین جان…
واااای…از این همه حق و حقوقی که برای زن گذاشتن…تو رو خدا همینم نمیزاشتند!!!!!
زحمت کشیدن واقعا…دستشون درد نکنه!
شاید در این رمان ایراد هایی وجود داشت یا بقول شما ارزش زن رو اورد پایین
اما این نمیشه که کل زنای ایرانی رو با این رمان مقایسه کنید و تو سری خور حساب کنید، شما اگه تو آشنا و اطراف خودتون هم نگاه کنید میبینید همیشه مردان هستند که با عزت و احترام با خانواده به خواستگاری دختر در منزل پدرش میروند مگر به ندرت، و در ایران کلی حق و حقوق مثل مهریه و نفقه و… برای زن گذاشتن جناب محترم
در ضمن از این اتفاق ها که به بی ارزشی زن رای میده تا دلت بخواد در کشور های خارجی خصوصا غیر اسلامی و اروپایی رخ میده مگر به ندرت برعکسش باشه
جزو رمانهای خیلی محبوب و معروف قدیمیه که تعداد های خیلی زیاد سری چاپ خورده
من دوسش داشتم.♥️
خسته نباشید نویسنده نازنین و کسی که این رمان رو تو سایت قرار داده
خیلی عالیه
سلام رمان خوبی هست متن راحت و قشنگی داره ارزش خوندن و داره اما به قول دوستان موضوع تکراری و اینکه فکر نکنم تو واقعیت این شرایط برای کسی ایجاد بشه
عاخی یادش بخیر اولین رمانی بود ک خوندم هنوزم دوسش دارم
واقعا حق گفتی دایی دمت گرم
هر رمانی که بخونی دخترا یا بهشون تجاوز میشه یا پسرا پولدارن اونارو میخرن عشقو حال میکنن دختره عاشق میشه اول پسره کتکو سرزنش اخرشم پسره عاشق میشه با دختره ازدواج میکنه
نگین نه که نصف رمانای عاشقانه ایرانی همینه
اخه یه رمان بنویسین به دخترا امید بده همش دخترارو اذیت میکنن مردا فک کردن با داشتن یه مردونگی دنیارو خریدن
درود بر شرفت
فک میکنم این رمان جز اولین رمانهایی که با این ایده همخونه ای نوشته شده بقیه از ایشون کپی کردن من ۱۲ سال پیش این رمان به صورت مکتوب خواندم
فک میکنم این رمان جز اولین رمانهایی که با این ایده همخونه ای نوشته شده بقیه از ایشون کپی کردن من ۱۲ سال پیش این رمان به صورت مکتوب خواندم
آره مگه فکر کردین که به ارزش زن اهمشت میدن موقع چاپ؟!!!
ضد ارزش زنه که میره به چاپ؟
سایت های دولتی میزارن!
گذاشتنش برای ما بده؟
خب بالاخره هر رمانی مشتاق و مخالف های خودشو داره، شما هم نظر لطفتونه!
افتضاح و بشدت ضد ارزش زن .میتونم بگم متاسفم برای این افکار مزخرف که به مرد حق هرنوع غلطی رو میده و زن باید کتک بخوره یا سرزنش بشه ولی مرد مختاره هرکاری خواست بکنه چرا؟چون دخترها احساساتین و زن ایرانی باید توسری خور باربیاد .کاش بگذارید کمی از جهان سومی بودن فاصله بگیریم .چرا رمانی نمینویسید تا به دختران حس ارزشمند بودن و جایگاه برابرداشتن با مردهارو بده؟ بشدت متاسفم و میتونم بگم از ماست که برماست .همین ماخانومها هستیم که ارزش زن رو درحد یه موجود مفلوک و مظلوم و توسری خور احساساتی پایین میاریم …کاش قبل ازاینکه دیربشه بفهمید این چیزها ارزش نیست و غیرت تعصب بیخودنشونه ی دوست داشتن نیست و یه مشکل روانی هست ….
راستش این اولین رمانی بود که خوندم و الان یه ساله که من علاقه شدیدی ب کتابو رمان پیدا کردم واقعا کتابه خوبی بود ولی میتونست پایانه قشگ تری داشته باشه
شما چه ادم بی جنبه ای هستی هر کتابی انتقاد داره و پیشنهاد یا کم سن هستی یا عقلت هنوز پخته نشده که اینطور جواب یک خواننده و مخاطب رو میدی به نظر من کاملا حرفش به حق هست
رمانش خیلی زیباست من چند بار خوندم ولی اخرش میتونست پایان زیبا تری داشته باشه
رمان قشنگی بود ولی من متوجه پایان داستان نشدم. نفهمیدم چی شد
کسی مجبورت نکرده بود بخونی
اره شاید این ایرادارو داشت ولی استوری لاین خیلی قشنگی داشت
شاید تکراری بود ولی به بهترین نحو نویسنده ایده رو مال خودش کرده بود
بلدی برو بنویس:)
اصلا جالب و جذاب نبود علی الخصوص آخر داستان خیلی یکباره تموم شده و جاهایی از متن خالی از ایراد نبود ، و مضنون رمان تکراری بود
پسر پولدار دختر بیکس