دانلود رایگان رمان پنجره اثر فهیمه رحیمی
دانلود رمان پنجره از نویسنده فهیمه رحیمی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
همینک با ما باشید / مینا دختری با چشمان تیله ای ست که عاشق معلم ادبیات شان که البته همسایه شان نیزهست می شود ، کاوه که پسری خشن و منطبت هست چندین بار در کلاس درس از اشتباه های او می گذرد ، کاری که هیچ وقت با دانش آموزان دیگر انجام نداده یعنی گذشت ، پس در رفت و آمدهای خانوادگی و درسی که با هم دارند مینا به عشق خاموش او نیز پی می برد ، ولی با وجود عشقشان کاوه مجبور به ازدواج با دختر بارداری میشود و بچه دار میشوند ، مینا نیز با پدر دو فرزند ازدواج میکند …
خلاصه رمان پنجره
شانزده سال خاطره را پای پنجره دفن می کنم و به راهی می روم که نمی دانم کجاست؟ با سنگینی دستی بر شانه ام،
آخرین نگاهم را از پنجره می گیرم و به صورت خواهرم مرسده خیره می مانم … او لبخند بر لب دارد و می گوید »می
دانم، دل کندن از این خانه مشکل است … من و تو و فریدون توی این خانه به دنیا آمدیم و در اینجا هم بزرگ شدیم، خانۀ
جدیدمان هم بد نیست … پنجره آن هم به کوچه باز می شود؛ یک کوچۀ باریک و ساکت
تو از آن پنجره هم میتوانی طلوع و غروب خورشید را نگاه کنی، بیا برویم، فریدون منتظر ماست … اتومبیل خودمان باید جلو کامیون حرکت کند تا راه را نشان کارگرها سوار شدند اما راننده برای .بدهد«. آخرین کارتن هم توی کامیون گذاشته شد و بارها با طناب محکم بسته شدند … اطمینان یک بار دیگر طنابها را امتحان کرد و بعد سوار شد … همسایه ها برای بدرقه مان سر کوچه جمع شده بودند.
رفتگر پیر محله مان هم چرخ دستی اش را داخل کوچه هل داد و خودش را به ما رساند و پرسید »می روید؟ « پدر دستش را در دست گرفت و گفت » بله دیگر وقت رفتن است« … پیرمرد: حیف شد دلمان برایتان تنگ می شود … پدر تنها به یک لبخند اکتفا نکرد و گفت …
کتاب خیلی خطا های ویرایشی داره. خط ها بالا و پایین و نوشته ها به ترتیب نیست.لطفا پیگیری کنید
شاهکار خانم رحیمی .عالی