رمان کاواک (سافل) کیمیا صباغ
عنوان | رمان کاواک (سافل) |
نویسنده | کیمیا صباغ |
ژانر | اجتماعی , عاشقانه , غمگین |
تعداد صفحه | 937 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | تیم سایت رمان بوک |
دانلود رمان کاواک (سافل) از کیمیا صباغ به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم
کاواک (سافل) رمان جدیدی که روایتگر دختری بیست و سه ساله به اسم پریزاد شاه عبدالهی را بازگو می کند که در یک شب زمستانی ربوده و به اجبار گرفتار یک مرد پنجاه ساله میشه، پریزاد دختری پربغض که دچار بیماری ایدز میشه، این در حالی که پریزاد شش ماه بارداره و برای حفظ ابروی خانوادش به اجبار با مردی که توانایی راه رفتن نداره ازدواج می کنه …
خلاصه رمان کاواک (سافل)
پوزخندی زد، نتوانست خودش را کنترل کند و گفت: می دونم که نوچه هات خبر اوردن برات! … نیاز نیست خودت رو بزنی به کوچه ی علی چپ! … حتما اینم میدونی که نزول کردم … : فنجان قهوه اش را به لب هایش نزدیک کرد و گفت: خب! … این پا و اون پا نکن، یه کلوم (کلام)حرفت رو بزن دختر … چشمانش را روی هم فشرد، اشعه ی خورشید از پنچره ی بزرگ
عمارت بر چشمانش می تابید، از جایش بلند شد. پرده ی سفید رنگ را کشید و همان طور که پشتش به حاج علی بود گفت: پول لازمم، ندم می افتم هلوفدونی!
جرعه ای از قهوه ی تلخ اش نوشید و گفت میگی چیکار کنم؟! خوب میدونی که یه قرون جلوت نمی ندازم … گوشه ی پرده را رها کرد، چشم از ماشین های لوکس و گران قیمت حاج علی برداشت … بی جان و خسته به سمتش برگشت، حینی که نزدیک میشد زمزمه کرد: پسرته حاجی … فنجان را روی میز گذاشت و گفت: بود، پسرم بود!
سعی کرد مظلوم ترین رویش را نشان حاج علی دهد … برگی دستمال گرفت، رو به روی حاج علی ایستاد و دستمال را روی ل*ب هایش کشید … ما*تیک قرمز را از ل*ب هایش پاک کرد و گفت: هفت میلیون! بده، آدم میشم … نیشخندی زد، در چشمانش خیره شد و گفت: پریزاد، معرکه نگیر … سر جایش نشست، نگاهش را به تفاله ی قهوه ی ته فنجان داد و
گفت …
نکته: رمان رایگان فعلی به تازگی پارت بندی ان تمام شده و امیدواریم از دانلود رایگان رمان از سایت رمان بوک لذت برده باشید
- انتشار : 07/01/1399
- به روز رسانی : 20/09/1403
لطفا رمانای با کیفیت بهتر بزارید اصلا خوب نبود از ده تا یکی و دوتا رمان خوبه