رمان گریه نمیکنم نرو

عنوانرمان گریه نمی کنم نرو
نویسندهشهره احیایی
ژانرعاشقانه , درام
تعداد صفحه1384
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک
رمان گریه نمی کنم نرو

دانلود رمان گریه نمیکنم نرو اثر شهره احیایی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش و لینک مستقیم رایگان

همینک از رمان بوک می خوانید، داستان زندگی یلدا، دختر جانباز شهیدی که بعد از ازدواج مجدد مادرش بنا بر وصیت پدرش، به شهاب پسر همسر مادرش علاقه مند می شود و ازدواج میکنند، شهاب نمایشگاه ماشین دارد که با ورشکست شدنش و در پی ادعای پدربزرگش  که شهاب، فرزند سعید نیست، رازهایی از گذشته پدر و مادرش فاش می شود که سبب عدم اعتماد به خانواده و جدایی اش …

خلاصه رمان گریه نمیکنم نرو

نمی دانم برای چندمین مرتبه بود که پشت پنجره می ایستادم و نا امید برمی گشتم … باز هم دیر کرده و حتما دوباره با دوستانش به مهمانی رفته بود … ته دلم لرزید … سرم را میان دستانم گرفتم و فشار دادم … می خواستم از شر این فکرهای اعصاب خورد کن خلاص شوم ولی مگر می شد … از هجوم افکار تلخ دهانم زهر شده بود دوست داشتم بدانم امشب با کدام از آن دخترهای هفت رنگ خوش می گذراند، یکباره هجوم اشک دیدگانم را تار کرد

گریه ام گرفت،در دل هرچه فحش بود نثار همان دخترها کردم … دلم نمی آمد به خودش چیزی بگویم اصلا مگر می شد به عزیزتر از جانت ناسزا بگویی؟ ای کاش! دوباره بر می گشتم به همان دوران کودکیم … همان زمانی که تنفر از او شده بود فکر هر روز و هر شب من … عکسی که پنهانی از اتاقش کش رفته بودم را خیره اش شدم … آه! پشت آه!  مقابل صورتم گرفتم و با حسرت کشیدم … چه می شد یکی از آن نگاه هایی که خرج دیگران میکرد را به من می انداخت؛

من آدم ولخرجی نبودم، کافی بود، فقط یک بار نگاهم کند … می شد ذخیره ی همه روزهای زندگی ام … من او را دوستش داشتم، درست شش سال بود که مدام به او فکر می کردم، هر روز و هر شب هر ثانیه و هر دقیقه … به کسی که همخانه ام به حساب می آمد … چراغ اتاق را روشن نگه داشته بودم … این هم یکی از همان نسخه های نگین پیچ بود، عقیده داشت باید چراغ سبزی نشان بدهم، اگر او هم احساسی شبیه احساس من را داشت، حتما پاپیش می گذاشت وگرنه …

دیدگاه کاربران درباره رمان گریه نمیکنم نرو
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها