رمان گزارش یک مرگ
عنوان | کتاب گزارش یک مرگ |
نویسنده | گابریل گارسیا مارکز |
ژانر | جنایی، داستانی |
تعداد صفحه | 136 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان کتاب گزارش یک مرگ اثر گابریل گارسیا مارکز به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سانتیاگو ناصر جوان ثروتمندی است که در دهکدهای نزدیک ماکوندا توسط دو برادر به قتل میرسد. طبق روایت مارکز ماجرا از این قرار است که در شب ازدواج بایاردو سان رومان با آنخلو ویکاریو مشخص میشود که آنخلو دختر نیست و شوهرش او را به خانه پدریاش برمیگرداند و طردش می کند. پس از اینکه دختر توسط خانوادهاش مورد سوال قرار میگیرد، سانتیاگو ناصر را به عنوان مقصر معرفی میکند. و برادران دوقلوی ویکاریو پس از شنیدن نام سانتیاگو بدون اینکه پی دلیل و مدرک باشند به سراغ سانتیاگو میروند تا انتقام خیانتی را که به خواهرشان روا داشته را بگیرند …
خلاصه رمان کتاب گزارش یک مرگ
ماه اوت رو به انتها بود که مادرم در حاشیه نامهاش خبر غیر منتظره ای برایم نوشت: «مرد عجیبی به اینجا آمده» در نامه بعدیش تأکید کرده بود: «این مرد عجیب بایار دوسان رومان نام دارد، او را ندیده ام، اما میگویند جذاب است هیچکس ندانست او چرا نزد ما آمد. کمی پیش از عروسی اش خودش به يك نفر كه نتوانسته بود در مقابل میل به طرح این سؤال مقاومت کند گفته بود: «از این ده به آن ده میرفتم تا دختر مناسبی برای ازدواج پیدا کنم. شاید راست میگفت اما هر جواب دیگری هم میتوانست بدهد. بهرحال لحن بیانش بیشتر
رنگی از تو داری داشت تا اعتراف. شب اول ورودش در سینما همه دانستند که او مهندس راه آهن است و برایشان از لزوم کشیدن خط آهن تا مرکز منطقه، برای رهایی از دردسر های رودخانه داد سخن داده بود. فردای آنروز برای فرستادن يك تلگرام خودش دستگاه را کار انداخت و روش اختراعیش را در مورد طولانی تر کردن عمر باطریهای کهنه برای تلگراف چی شرح داد. و در گفتگویی با يك طبيب ارتش که برای سربازگیری آمده بود، آگاهیاش را در مورد بیماریهای مناطق مرزی به اثبات رساند. از جشن های پرسروصدا و تمام نشدنی
خوشش میآمد. معرکه گیر و حریف تمام بازیها بود. یکشنبه روزی، بعد از نماز کلیسا شناگران لایق را که تعدادشان هم کم نبود به مسابقه دعوت کرد و در رفت و برگشت به آن طرف رودخانه بهترین هاشان را بیست متری پشت سر گذاشت. مادرم این قضیه را به همان سبك خاص خودش برایم نوشته بود و اینطور هم تمامش کرده بود: میگویند غرق طلا هم هست. قضیه افسانه شده بود افسانه بایار دو سان رومانی که نه تنها به بهترین نحو قادر به هر کاری بود، بلکه ثروت بی حد و حصری هم داشت. مادرم در نامه ای که در اکتبر برایم نوشت …
- انتشار : 13/06/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403