رمان گورستان گرونوبل
عنوان | رمان گورستان گرونوبل |
نویسنده | مهسا میر حسن پور (MahsaMHP) |
ژانر | پلیسی، اجتماعی، تخیلی |
تعداد صفحه | 55 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان گورستان گرونوبل اثر مهسا میر حسن پور (MahsaMHP) (نویسنده انجمن رمانبوک) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مٌهر نفرت را بر خاطرات و انسانیت زد. کینه را به سَم آغشته کرد و بر جان پاشید. انتقامش نیشِ عقرب بود، سَمش را قبل از دشمن به خود خوراند! گورستانی ساخت، از جنس پشیمانی… پشیمانی و اجساد چه ساختند؟ نیش عقرب توانست این آشوب را به اعتراف بکشاند؟
خلاصه رمان گورستان گرونوبل
از ماشین خارج شد و آرام در را بست احترام به این ماشین در هر زمانی حاکم بود. با نگاهی به چشمان خیره شده به او سست تر از قبل قدم برداشت، مقابل در بژ ایستاد، به دیوار تکیه داد و به اطرافش خیره شد، جوان ها با نیم خند کنج لبشان، نگاهش می کردند؛ باید با خودش کنار می آمد، حرف هایش را آماده می کرد بعد وارد میشد و فعلا با این وضعیت جانکاه خو می گرفت. گویا آسمان هم از سیلی خدا بی نصیب نمانده که چنین کبود است. کفشش را بر سنگریزه میکشاند و با فشردن و پلک هایش دستش
را به در برای ضربه زدن نزدیک می کند. اریک آخرین فحشش را نصیب کنت کرد و کفش اسپرت رنگ و رو رفته را پیش پا انداخت وجود آن دمپایی زرد در پای چپش و یک لنگه کفش با پیراهن آستین بلند مردانه و شلوار سفید گشاد، استدلال های هر ذهنی را برای توصیف آدم، به نابودی می کشاند. كنت: احمق! چه طور میتونم کارتت رو برداشته باشم؟ زیرپوش رکابی در تن کنت زار میزد و با رفیق کریه اش دم خورش کرده بود اریک با شتاب به عقب بازگشت و با انگشت اشاره به سینه كنت ضربه زد.
_دستت کج بود، از همون بچگی… به سمت در حیاط رفت و با جنون لگدی نثار در فلزی کرد انگشتان پایش را همراه با دمپایی پلاستیکی به دست گرفت و از درد فریاد کشید برای رفتن از خانه خودش مصمم شد. در را باز کرد، با همان یک پا چند قدم را جلو رفت و محکم به جسمی برخورد ساردین سرش را پایین آورد و خودش را کنترل کرد تا ناسزایی از دهانش خارج نشود هر چه باشد به دور از شخصیت او بود اریک زبانش را پشت دندانش قفل کرد و ناهنجارانه سوتی طولانی سر داد کنت! فَدای سَرِت مرد …
- انتشار : 15/03/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403