رمان گوش ماهی

عنوانرمان گوش ماهی
نویسندهمدیا خجسته
ژانرعاشقانه , اجتماعی
تعداد صفحه923
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک
رمان گوش ماهی

دانلود رمان گوش ماهی از مدیا خجسته به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

رمان عاشقانه و معمایی، پر طرفدار امروز داستان یک عکاس کنجکاو و ماجراجو به نام دنیز می باشد که سعی در هویت یک ماهیگیر دارد ، شخصی که کشف هویتش برای هر کسی سخت است،ماهیگیری که مرموز و به گفته ی دیگران خطرناک ، البته بسیاز جذاب، میان این کشمکش های پرهیجان میفهمد که ماهیگیر خطرناک کسی نیست جز …

خلاصه رمان گوش ماهی

روی تخت دراز میکشم و چشمام و با لذت میبندم … بعد از گذشت چهار سال ، همه چی دقیقا مثل همون روزیه که رفتم … چراغا خاموشه و دیگه نمیتونم با دقت زل بزنم به وسیله ها اما تو همین تاریکی روشنی هم میتونم تشخیص بدم که جای هیچی عوض نشده … با اینکه میدونم مامان اجازه نداده تو این مدت احدی پاشو تو این اتاق بذاره اما بازم انقدر تمیز و مرتبه که انگار نه انگار که چهار سال خالی بوده
پوزخند کج و معوجی که کنج لبم خونه میکنه دست خودم نیست … سرمو تکونی میدم و نفس سنگینمو بیرون فوت میکنم … دستامو زیر سرم میذارم و به سقف خیره میشم … روزای سخت و پر خاطره تموم شد … شاید بهتره بگم روزای نکبت بار لعنتی … ولی نه … بی انصافیه … حداقل بخاطر پیدا کردن دوستی که داشتنش به همه ی روزای این تبعید می ارزید … یهو یادش میفتم که از وقتی راهمون از اتوبان جدا شد ازش خبر ندارم … یعنی جا به جا شده؟
تلفنم و برمیدارم و شماره ش و میگیرم. با بوق سوم جواب میده: انگار خیلی خوش میگذره ها! … لبخند روی لبمو میخورم. فقط کافیه یکم بهش رو بدم تا سرتق بازیش و شروع کنه … نه به اندازه ی تو.. جا به جا شدی؟ … آره ولی ما که عمارت نداریم … مادرمونم دور سرمون مثل پروانه نمیچرخه … یه لقمه آب و نون گذاشتن جلوم گفتن گمشو بخواب … تازه در نبودم اتاقمم دادن به خواهرم … لبخند بدجنسی میزنم …
دیدگاه کاربران درباره رمان گوش ماهی
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مدیا
مدیا
1 سال قبل

بسیار زیبا و عالی بود

Lovely
Lovely
1 سال قبل

رمان زیبایی بود با موضوعی متفاوت
بادقت نوشته شده فقط قسمت عاشقانش کم بود

پریسا
پریسا
1 سال قبل

بسیار بسیار عالی ،

Bomrag
Bomrag
1 سال قبل

بسیار زیبا و متفاوت بود

Reza mohseni
Reza mohseni
2 سال قبل

رمان قشنگیه، هنوز تموم نکردم یعنی رسیدم صفحه ۳۰۰،بعد تازه فهمیدم اون ماهیگیره سهراب نیست، امیرعطاس🤣🤣🤣🤣نمیدونم من خنگم یا همه مثل من فک میکردن این خود سهرابه،آخه وقتی فهمیدم که کیک اسفناج خورد و غش کرد،تازه اونجا هم نفهمیدم هی میگفتم سهراب هم مثل امیرعطا به اسفناج حساسیت داره؟؟بعد که زخم روی شکمش رو دنیز دید تازه دوزاریم افتاد که عه این امیر عطاس که چاقو خورده🤣

Fatemeh
Fatemeh
2 سال قبل

رمان فوق العاده ای هست

فاطمه
فاطمه
پاسخ به  Bahareh
3 سال قبل

خیلی خووب بود

Sama
Sama
3 سال قبل

من این رمان رو چند سال پیش خریداری کردم واقعا داستان جذاب و بی نظیری داشت.

Haniye
Haniye
3 سال قبل

👏👏👏👏Foqolade bod

Bahareh
Bahareh
4 سال قبل

از حسابم کم شد