کتاب آدمک حصیری
عنوان | کتاب آدمک حصیری |
نویسنده | آناتول فرانس |
ژانر | ادبی |
تعداد صفحه | 219 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب آدمک حصیری اثر آناتول فرانس به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کتاب حاضر بخشی از مجموعۀ چهارجلدی تاریخ معاصر است؛ مجموعه ای که بر خلاف نامش فاقد جنبۀ تاریخی به معنا و مفهوم متداول است. «آدمک حصیری» شرح زندگی خانوادگی مسیو برژره، استاد دانشکده ادبیات، است که مدام با اندیشۀ حوادث و اشباح دنیای کهن زندگی می کند. از دیگر آثار نویسندۀ برجستۀ فرانسوی این اثر می توان به “زنبق سرخ، “پوسته مروارید، “بالتازار، “جنایت سیلوستر بونارد و … اشاره کرد.
خلاصه کتاب آدمک حصیری
پس از آنکه مسیو برژره کتاب را برداشت و از تالار بیرون رفت مسیورو و مادام برژره هر دو با هم آهی طولانی کشیدند. مسیو رو که نمیخواست اهمیتی برای مطلب قائل شود گفت: نترس چیزی ندیده. ولی مادام برژره که میخواست شریکی برای مسئولیت داشته باشد سر خود را بعلامت تردید تکان داد مادام برژره بر اثر این پیش آمد نگران و ناراحت بود. ناراحت از اینکه (کلاه سرش رفته) و مرد ساده لوحی که به آسانی میشد فریفت به گناه او پی برده… مسیورو مدعی بود که مسیو برژره چیزی ندیده و چون مادام برژره باور نمیکرد برای اثبات مطلب سعی
کرد خود را جای مسیو برژره گذاشته به تالار نگاه کند از این آزمایش نتیجه بدست نیاوردند اضطراب و نگرانی مادام برژره کاسته نشد مسیو رو حرف توهین آمیزی دربارۀ مسیو برژره گفت. مادام برژره این حرف را ناشایست و حاکی از دنائت طبع مسیور و تشخیص داد. مسیورو کـه وجود خود را در آن خانه زائد دید بی سروصدا از در بیرون رفت. و مادام برژره را تنها گذاشت مادام برژره باطاق خود رفت و تك و تنها در باب وضع خود به تفکر پرداخت در نظر مادام برژره اتفاق آن روز به کلی خالی از اهمیت جلوه میکرد… شبح پشیمانی و سر زنش وجدان در پیش چشمان
سبز رنگش پدیدار نبود او هنوز خود را زنی نجیب و شریف میدانست ولی از اینکه شوهر بی عرضه اش توانسته بود به کنه روابط او با مسیو رو پی ببرد شرمنده شد. او مسیو برژره را موجودی حقیر و شایسته توهین میدانست و از اینکه میبایست به چنین موجود بیمقداری حساب پس بدهد سخت ناراحت بود مخصوصاً از اینکه این حادثه در سی و پنج سالگی او که آسایش خیال بیش از هر چیزی مطلوب است اتفاق افتاده بود بیشتر دچار تشویش بود. مادام برژره خود را كوچك و ناراحت حس میکرد و وقتی که بیاد دختران بزرگ خود میافتاد شرمنده میشد و …
- انتشار : 29/04/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403