کتاب آقای سوت زن
عنوان | کتاب آقای سوت زن |
نویسنده | عزیز نسین |
ژانر | داستان، طنز، رمان خارجی |
تعداد صفحه | 188 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود کتاب آقای سوت زن اثر عزیز نسین به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مرد سوت زن 12 داستان کوتاه خواندنی از نویسندهی مشهور و طنزپرداز عزیز نسین دربردارد که همچون دیگر آثارش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی جامعه را نقد میکند. داستانهای این کتاب نیز مضامینی اخلاقی و اجتماعی دارند که به زبان طنز جامعه را به باد انتقاد میگیرد. نسین با نگاهی منتقدانه، به مسائل و نابرابریهای اجتماعی در داستانهایش میپرداخت، از این رو او را هنرمندی دغدغهمند توصیف میکنند که از شرایط و احوالات دورانش غافل نبود. نسین به همان اندازه که منتقدی سختگیر بود و در برابر باورهای نادرست مردم ایستادگی میکرد به همان اندازه نیز حامی مردمی بود که زیر بار ظلم قرار داشتند. اکثر مضامینی که عزیز نسین در داستانهایش به آن پرداخته است، کم و بیش در جامعهی دیروز و امروز ایران نیز به چشم میخورد، به همین جهت است که طنزپردازی داستانهایش برای ایرانیان مملوس است و آثار ترجمه شدهاش همچنان با اقبال بسیار خوبی مواجهاند …
خلاصه کتاب آقای سوت زن
روزگار به سختی میگذشت گویا شانس من بسته شده بود هیچکس کاری به من نمیداد و از هیچ کاری ندای مساعدت شنیده نمیشد. هر جا مراجعه می کردم کاری به من سپرده نمیشد وقتی انسان در دشواریها و سختیها گرفتار ،آید، انواع و اقسام افکار ذهن آدمی را مشوش میسازد از خیابان ماچکا در حالیکه غرق در افکار خویش بودم به سوی دولما باغچه میرفتم مقابل استادیوم رسیدم به قدری ازدحام شده بود که گذر از خیابان به سختی انجام می یافت.
این افراد چگونه میتوانستند از میان ازدحام جمعیت بگذرند و به استادیوم بروند؟ انسان در میان آن جمعیت و در داخل لباس هایش مثل پیچ هرز شده به این طرف و آن طرف می چرخید. موجی میآمد پنجاه متر به جلوتر می رفتم از مقابل فشار می آوردند بیست قدم به عقب بر می گشتم. دوباره از طرفین فشار وارد می ساختند، سی قدم به سویی کشیده می شدم. چنان از چهار جهت تحت فشار قرا گرفته بودم که اگر فرصتی نیز برای حرکت پیدا میکردم مثل تیله به دور
خودم می چرخیدم.
بالاخره به نقطه ای کشیده شدم که دیگر امکان ورود یا خروج وجود نداشت فکر نکنید که بی قید خودم را در معرض هجوم جمعیت قرار داده و به این روز افتاده بودم هر قدر فشار وارد میساختم، ثمری نداشت. آخر به کدامین طرف حرکت میکردم؟ حدود یک ساعت تقلاء کردم و تلاش نموده و فشار وارد ساختم و مشت و طعنه های شدید و پا نهادن افراد بر روی انگشتان بدبختم را تحمل کردم ولی اصلاً نتیجه ای نگرفتم. فکر کردم که تا آخر عمر راه گریزی از آنجا نخواهم داشت. مجبور بودم خودم را در مسیر جریان مردم قرار دهم تا بالاخره به نقطه گریز از هجوم مردم رسیده باشم.
- انتشار : 16/03/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403