کتاب بانو در آیینه

دانلود کتاب بانو در آیینه اثر ویرجینیا وولف به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

تمامی داستان‌های کوتاه ویرجینیا وولف را شامل می‌شود. این داستان‌ها از سوی بسیاری از منتقدین با‌ارزش تلقی گشته‌اند چرا که به مدد این داستان‌ها می‌توان به دنیای پیچیده نویسنده‌ای راه یافت که آثارش همچنان پر خواننده است. داستان‌هاى کوتاه وولف نماینده‌ى بارز جریان سیال هوشیارى و خودآگاه و زندگى درونى هستى‌اند. زبانى که وولف در داستان‌هاى کوتاهش به کار میبرد بسیار شاعرانه است، زبانى که به مضمون نیز حال و هوایى شاعرانه مى‌داد و در دوران خود او به عنوان زبان غنایى، نکوهیده بود …

خلاصه کتاب بانو در آیینه

“انجمن” همه چیز این طوری اتفاق افتاد یک روز شش یا هفت نفری، بعد از صرف چای، دور هم نشستیم. برخی از ما از پنجره‌ی کلاه فروشی جایی که نور آفتاب همچنان به روشنی بر پرهای قرمز رنگ و سرپایی های طلایی می تابید به بیرون خیره شده بودند برخی دیگر بیهوده از سر بیکاری با تکه های قند بر لبه‌ی سینی چای، برج هایی کوچک می ساختند پس از مدتی تا آن جا که می توانم به یاد آورم، دور آتش جمع شدیم و طبق معمول به ستایش مردان مشغول شدیم این که چقدر قوی، چقدر شریف، چقدر با هوش و چقدر شجاع و چقدر زیبا بودند – چقدر به کسانی

حسادت می‌کردیم که موفق می‌شدند با حیله و ترفند یکی از آنها را برای زندگی با خود به چنگ آورند، در همان وقت پل، که نگفته تا آن موقع چیزی بود یک دفعه اشکش سرازیر شد. پل، باید برایتان بگویم همیشه آدمی عجیب بوده پدرش هم به یک دلیل آدم غریبی بود او به خواست خود برای پل ارثیه ای باقی گذاشته بود اما به شرط آنکه همه‌ی کتاب های موجود در کتابخانه‌ی لندن را بخواند. تا آنجا که می‌توانستیم تسلایش دادیم اما باطناً می‌دانستیم که چقدر تسلای ما عبث بود زیرا با وجودی که پل را دوست داریم، ا اصلاً دختر زیبایی نیست بند کفش هایش را باز

نمی‌کند و وقتی ما مردان را می‌ستودیم، او می‌بایستی به این فکر کرده باشد که هیچ مردی هرگز حاضر به ازدواج با او نمیشد سرانجام اشک هایش را پاک کرد. برای مدتی آنچه را می‌گفت نمی‌فهمیدیم روی هم رفته داستانی بسیار عجیب بود. او به ما گفت همان طور که خودمان می‌دانستیم، بیشتر وقت خود را در کتابخانه‌ی لندن می‌گذراند می‌گفت با ادبیات انگلستان در طبقه‌ی بالا شروع کرده بود و آن ها را پشت سرهم می خواند تا در پایان به دوره های نشریه‌ی تایمز برسد و اکنون که نیمی و شاید فقط ربع آن را خوانده اتفاق وحشتناکی افتاده بود دیگر نمی توانست بخواند …