کتاب خداحافظ آقای چیپس
عنوان | کتاب خداحافظ آقای چیپس |
نویسنده | جیمز هیلتن |
ژانر | داستانی، خارجی |
تعداد صفحه | 135 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب خداحافظ آقای چیپس اثر جیمز هیلتون به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
سرگذشت شیرین معلمی پاک باخته که زندگی خود را با عشق و اخلاص وقف شاگردانش میکند. آرتور چیپینگ (اوتول)، معروف به چیپس،معلم مدرسه خجالتی اما متعهد مدرسه دولتی بروکفیلد انگلستان، نگاهی به سرخوردگیهای سال تحصیلی گذشته میاندازد و کینهتوزیهای دانشآموزانش را به خاطر میآورد. با شروع تعطیلات، یکی از شاگردان سابقش او را به یک موزیک هال در لندن میبرد، و آنجا با آوازخوانی بهنام کاترین بریجز (کلارک) آشنا میشود. در یک گردش روز تعطیل در خرابههای پمپی، دوباره “کاترین” را میبیند و بهعنوان راهنما همراهیاش میکند …
خلاصه کتاب خداحافظ آقای چیپس
سرحال از گرمای آتش و بوی مطبوع چای هزار خاطره بـه هـم پیوسته از گذشته در یادش زنده شد -بهار ۱۸۹۶. ۴۸ساله بود- سنی که در آن اگر به چیزی عادت کرده باشی دیگر ملکه ات شده است. بتازگی مدیر خوابگاه شده بود، و به یمن این مقام و رفتار و کردار کلاسیک خود گوشه ای گرم و زنده در زندگی دست و پا کرده بود در تعطیلات تابستان همراه همکارش رودن برای تفریح به لیک دیستریکت رفت. هفته ای را پیاده روی و کوهنوردی کردند تا این که رودن بنا به ضرورتی خانوادگی، ناگهان مجبور به بازگشت شد. چیپس به تنهایی در و ازدیل هد ماند، و همانجا در یک خانه
روستایی اقامت کرد. روزی، همانطور که داشت از کوه گریت گیبل بالا می رفت، چشمش به دختری افتاد که هیجان زده از فراز صخره ای خطرناک دست تکان میداد به این گمان که دخترک در خطر افتاده هراسان به سویش دوید و در نتیجه لغزید و قوزک پایش در رفت. بعد معلوم شد که دخترک اصلاً در خطر نبوده بلکه داشته برای رفیق خود در پایین کوه دست تکان میداده و نیز معلوم شد که کوهنورد قابلی است، حتی بهتر از خود چیپس که کوهنورد خوبی بود. باری رفت که نجات دهنده باشد اما خود نجات داده شد؛ و هیچ یک از این دو نقش با مذاقش سازگار نبود.
چرا که بارها گفته بود علاقه ای به زن جماعت ندارد؛ هرگز با زنان احساس امن و آسایش نکرده است؛ و این موجود هیولا واری که بتازگی موضوع بحث و گفتگو بود، یعنی زن متجدّد، او را به ترس و وحشت می انداخت. آخر او به تمام معنی آدمی سنت پرست بود، و به نظرش جهان آن طور که از بهشت بروکفیلد دیده می شد، پر بود از نوآوری های نفرت بار در این جهان آدمی بود به نام جورج برناردشا که غریب ترین و نکوهیده ترین نظریات را داشت؛ و نیز این بود با آن نمایشنامه های پر آشوبش؛ و جنونی تازه برای دوچرخه سواری که مرد و زن را به یکسان در بر می گرفت و …
- انتشار : 26/04/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403