کتاب خواب گران
عنوان | کتاب خواب گران |
نویسنده | ریموند چندلر |
ژانر | کاراگاهی، جنایی |
تعداد صفحه | 303 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب خواب گران اثر ریموند چندلر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کتاب خواب گران، اولین رمان نویسنده ی آمریکایی، ریموند چندلر، است که برای اولین بار در سال 1939 به انتشار رسید. در مرکز داستان این اثر، کارآگاهی تحصیل کرده، شجاع و باتجربه به نام فیلیپ مارلو قرار دارد. این رمان، باعث تثبیت جایگاه چندلر به عنوان یکی از برترین نویسندگان داستان های کارآگاهی شد و سبک نگارش ماهرانه و ادبی این نویسنده، طیف گسترده و متنوعی از مخاطبین و طرفداران را برایش به ارمغان آورد. میلیونری در حال مرگ، فیلیپ مارلو را استخدام می کند تا کسی که از یکی از دو دختر دردسرساز او اخاذی می کند را دستگیر نماید. مارلو پس از مدتی درمی یابد که این پرونده، چیزی بسیار بزرگتر از اخاذی و باج گیری است. آدم ربایی، دروغ، فتنه انگیزی و قتل، تنها تعدادی از مسائلی هستند که مارلو باید با آن ها دست و پنجه نرم کند …
خلاصه کتاب خواب گران
از درهای دولنگه بیرون آمدیم و راهباریکه ی صافی را پیش گرفتیم مفروش با سنگ سرخ که دور چمن میگشت مقابل گاراژ حالا راننده ی پسربچه نما یک استیشن واگن گنده ی سیاه و ورشوئی را بیرون آورده بود و داشتش برق می انداخت. راهباریکه ما را تا دم گلخانه آورد و پیشکار در برایم باز کرد و کنار ایستاد. در به یک سر دم طوری باز شد که حدوداً به گرمی تنور آرامسوز بود بعد من او آمد ،تو در بیرونی را بست در داخلی را باز کرد و دو تائی از آن در وارد شدیم. دیگر حسابی داغ بود.
هوا زفت ،خیس دم دار بود ،و کیپ کیپ از رایحه ی دل بهمزن ثعلبهای گرمسیری به شکوفه نشسته دیوارهای شیشه ئی و سقف پوشیده از بخار بود و قطرات درشت عرق همینطور شلپ شلپ میافتاد روی گل و گیاه نور ته رنگ سبز غیر واقعی داشت شبیه نوری که از آبدان شیشه ئی گذر کرده باشد. گل و گیاه از در و دیوار بالا می رفت، بعینه جنگل مولا، با برگهای گوشتی کوفتی و ساقه هائی انگار انگشتهای تازه شسته ی مردگان بوشان همانقدر نفسگیر بود که غلغل الکل جوشان زیر پتو.
پیشکار دست و پانی کرد که بتواند کوچه بی برایم باز کند تا برگ های خیس شلاقی به صورتم نخورد و مدتی بعد رسیدیم به محوطه نی باز در وسط جنگل زیر طاق گنبدی اینجا در صحنی از سنگ های شش گوش قالیچه ی لاکی ترکی پهن بود و روی قالیچه صندلی چرخدار و توی آن صندلی چرخدار پیرمردی که پاش لب گور بود داشت آمدن ما را نظاره میکرد با چشمان سیاهی که تمامی آتش درونش مدتها پیش مرده بود، اما هنوز ضرب سياهي زغال تکچهره نی را داشت که بالای سربخاری توی تالار آویزان بود باقیش یک صورتک سربی تاسیده بود با لبهای بیخون و دماغ تیرکشیده و شقیقه های گود رفته و گوش ترنجیده علامتِ زوالِ لبِ بام تن دراز لاغرويش پوشیده بود – در همچه هوائی – لای جاجیم سفری و قطیفه ی سرخ رنگ پریده ئی پنجه های چنگولکی نازکش با ناخنهای عنابی شل مسلی روی جاجیم در هم بود. چند دسته موی خشک سفید به کف سرش چنگ انداخته بود مثل گلهای خودروئی که دارند روی صخره ی برهنه نی برای حیات و ممات مبارزه میکنند …
- انتشار : 16/03/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403