کتاب دست به دست
عنوان | کتاب دست به دست |
نویسنده | ویکتور آلبا (مترجم: احمد شاملو) |
ژانر | ادبی |
تعداد صفحه | 74 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب دست به دست اثر ویکتور آلبا (مترجم: احمد شاملو) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
این کتاب توسط احمد شاملو به فارسی برگردانده شده است. ۱- یک سلول چیزی به غیر از یک در بسته نیست، باقی چیز هاش چندان اهمیتی ندارد. ۲-احساس عمومی و کلی، قبر هوش و فراست ادم است. ۳-مهیب ترین چیز یک سلول یعنی ان چیزی که زندان را زندان تر میکند، در بسته آن است. ۴-بردن؟ بردن چی؟ اینجا چی را می شود برد؟ وقت را؟ راستش رو خواسته باشی، اینجا وقت است که آدم را میبرد. ۵- سفید و سیاه ها چطور از هم جدا شدند؟ یک سلول چیزی به غیر از یک در بسته نیست، باقی چیز هاش چندان اهمیتی ندارد …
خلاصه کتاب دست به دست
در آن روزگارهای خیلی پیش هم، مثل امروز، آدم هائی روی این زمین زندگی میکرده اند اما این آدمها همه شان به يك رنگ نبودند: بعضشان سیا بودند بعضشان سفید. و بعض دیگرشان نه به سفیدها شباهت داشتند نه به سیاها. و با وجود این، البته آنها هم «آدم» بودند حیف امروزه روز دیگر از آن آدم ها اثری باقی نیست … آن ها را خورده اند! پس گفتیم که روزی بود و روزگاری بود. و آدم هائی روی زمین زندگی میکردند. و آدم هائی که روی زمین
زندگی می کردند، سفيدها بودند و سیاها سفیدها خدمت سیاها را می کردند، سیاها خدمت سفیدها را … و روزگار به همین ترتیب میگذشت. هوش هیچکس از هوش هیچکس بیشتر نبود و این مسأله به جای آن که اسباب زیان و ضرر این و آن بشود باعث شده بود همه با هم مساوی باشند و همه با هم مساوی بودند. و همه يك جور زندگی می کردند. باری … و آن وقت، بشنوید و ببینید چه اتفاق عجیبی افتاد! يك روز میان سفیدها و سیاها بگو
مگوئی شد که هرگز هیچکس به (چرا)یش پاسخی نگفت. نه سیاها کوتاه می آمدند نه سفیدها! همه هم فریاد می زدند و از آنجائی که هنوز میان آدم ها رئیس یا چیزی مثل آن پیدا نیامده بود، هیچ کس نبود سر صدای آن ها را بخواباند. و هيچ وسیله ای هم نبود که دست کم آدم به كمك آن بتواند بفهمد كدام يك از آنها حق دارند سیاها یا سفیدها! سفيدها فریاد میزدند: مائیم! (آخر) سفیدها همیشه دلشان میخواهد فقط خودشان حق داشته باشند …
- انتشار : 08/04/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403